Monday, July 06, 2009

سبز: من به خدا پناه می برم
زرد: چند دفعه؟ هیچ نمی گین خدا از دست شما کجا پناه ببره؟
سبز: من دخالت نمی کنم. اصلا این جنگ و جدل به ما چه؟
زرد: خیلی هم مربوطه. بعدش نوبت ماست
سبز: هرچه هست مشیت است. دست او بالای همه ی دست هاست
زرد: بس کنید این حرف های زنگ زده روسبز: شما به من توهین کردید!
زرد: به زنگ زدگی شما!

بهرام بیضایی
چهار صندوق
روزه
سخت
گشنه
لب خشک

ساده
merci ke gharare roo 25% kar koni
chize sakhti nabood vaghty tozih dadam, na?
vagheyyat ine ke oun 30% kollaket bazy vaghta havase adamo az 70% baghyash part mikone khob!!!
dooset daram!
آدمی آزاد با ریشه هایی محکم

Sunday, July 05, 2009

حرف، بسیاری لحظه ها، برای پوشاندن است نه برای آشکار کردن

Saturday, July 04, 2009

کلاس خیاطی

Thursday, July 02, 2009

خدا آدم ها رو مثل بادکنک باد کرده و بعد از همون نافشون گرهشون زده

حالا سپرددشون دست چند تا بچه تا با زندگی این بادکنکا بازی کنن

Wednesday, July 01, 2009


where do dreams go to die?

Thursday, May 28, 2009

Man is a credulous animal, and must believe something; in the absence of good grounds for belief, he will be satisfied with bad ones.

- Bertrand Russell, "Unpopular Essays"
علاقه ای به شنیدن داستان هایی در مورد آدم های ضعیف ندارم

Wednesday, May 27, 2009

از پنجشنبه ها متنفرم
تو راه خونه اینقدر پکر بودم که حتی نتونستم پا مو که آفتاب مستقیم میتابید بهش رو صندلی تاکسی کنار بکشم

Monday, May 25, 2009

JJ

Sobh Lokht mano to Kenare Saahel
Shab Shik Bara Operaye Wagner

Bepparim bala
Tooye in Sen Behtarin Jaha eshgh Kardim Maha

OON Bala ba ye Ghaliche
Daad Zadim Zamin Saafe Galile


تو زندگی یاد گرفتیم که همه چیز می گزره ... معلوم نیست فردا با کی کجایی و تو چه رویایی به سر می بری


همینشو عشقه
ممکنه فردا تنها و خسته باشیم؟

تنها تو ساحل؟ رو به غروب؟ پر از حسرت؟ با لبای آویزون؟

فری و فاطی شب تو اتاقمند
عاشق دوتاشونم
2 تا خدان


فقط مشکل اینه که جز تو حال نمی کنم هیشکی دیگرو تو اتاقم راه بدم
نمی خوام جز خودمون کسی تو هوای این اتاق نفس بکشه
فقط من، تو
من، تو
من، تو
...
من
تو

می دونی واقعیت چیه :)
واقعیت اینه که من سر نوشتم رو می دونم
کاملا می دونم تو چه راهیم و به کجا می رسم
واسه همین اصلا نگران سرعت حرکتم نیستم
نگران آیندم نیستم، تضمین شده میبینمش

واسه چی وقتی ضامن های توپی دارم بیفتم دنبال بقیه!!!!

نه میصبی؟؟؟

بیژن جلالی

سعادت، نان گرم
و خوش بویی است
که بی اختیار می خواهیم
لقمه ای از آن را
به دیگری بدهیم.


:)

ساعت 9

باور کن
زندگی همین امروزه



لحظه ای که تکرار نمیشه
فرصتی که هیچ وقت نداشتی
شاید
تنها شانس تو
همین امروزه
دارم اتاقم و جمع می کنم
خیلی از درسا عقبم
هر ترم وضعم بدتر میشه از ترم قبل
شاید بد نباشه که یه سال مرخصی بگیرم از دانشگاه

me n noodles :*
امتحانام 16 خرداد شروع میشه تا 28 ام
دخترایی که در نگاه اول به نظرم خیلی زیبا میان دفعه ی دوم به هیچ وجه به نظرم زیبا و جذاب نمیان،
انگار واسه جلب نظر یک لحظه ای برنامه ریزی شده چهرشون

ولی اکثر اونایی که دفعه ی اول به نظرم اصلا زیبا نیومدن
دفعات بعدی که بهشون نگاه می کنم خیلی شیرین و ناز یه نظر میرسن

Friday, May 15, 2009

Bargh mizanim Chon Almaasim

Hamoon joori ke mikham Boodamo Hastam

Paride Yekam Range Soorato Dastam

Chon mese Hamishe roo Doodamo Mastam

Engar donya male mane Ey vaay Engar Male mane

Donya Mane Divoonaro Avord too In Divoone Khoone

Har kiam didam Mese khodam Divoone Boode

Biroone khoone nemire mimoone midoone khoobe

Botryaa Vaa Mishan Alaki Doone Doone



عامل جنگ جهانی سوم

تنها دین می تواند ملت ها را از گزند فلسفه های غربزده در امان بدارد!

-سید جمال الدین اسد آبادی، در "رساله ای درباره ی حقیقت مذهب نیچری و بیان حال نیچریان"، چاپ شده به ضمیمه ی کتاب "سید جمال الدین و اندیشه های او"
انتشارات امیر کبیر- ص 519
برخورد با سکس یکی از ظریف ترین مشکلات داستان است، این مساله در کنار سیاست، شاید دشوارترین مسایل برای نویسنده باشند. از آنجا که در این دو مساله نویسنده و خواننده هر دو بار سنگینس از تعصب و اعتقادات ریشه دار را وارد روایت می کنند، مشکل می توان وانمود کرد که ما خیلی طبیعی و فاقد پیش داوری هستیم، مشکل می توان مضامینی در مورد این دو مساله "ابداع" کرد و به آن ها نوعی استقلال داد.

ماریو بارگاس یوسا
از کتاب "عیش مدام"
فلوبر و مادام بوواری
ترجمه ی عبدالله کوثری
تو کتاب "صد سال تنهایی " وقتی به این جمله رسیدم یاد تو افتادم:

"تو از جمله کسانی هستی که به ما تحت خودت می گویی دنبالت نیاید، چون بو می دهد!"


... ممممم

Monday, May 11, 2009

نماز جز بعد عبادیش، بهترین راه تمرین دادنه اراده و قدرت تمرکزه

Thursday, April 30, 2009

من یه کلاس خصوصی گرفتم
باورم نمی شه
هه هه هه
...
من به آینده باز امیدوارم
من می توانم
من می دوم
قول می دم
چقدر مینا و حمید پیر شدن
ناراحتم

Tuesday, April 28, 2009



قلبم شکست
امیدم نا امید شد


My shadow's the only one that walks beside me
My shallow heart's the only thing that's beating

سایه ام تنها کسی است که شانه به شانه ی من راه می رود
تنها چیزی که در من "می تپد" ماهیچه ای در سینه ام است



Sunday, April 26, 2009

من همه ی شهوت و امیالم رو مدیونه آقایونه امامه به سره تلویزیونم

تو تاکسی همیشه به اون آقایی که سمت چپ آقای وسطی نشسته حسودیم میشه
آخه آقا وسطیه اینقدر تو من نشسته که طرف چپش کلی جا هست و خالیه
ساعت 1:05 صبح پشه ه داشت منو میکرد
با اینکه 5 تا پشه کشته بودم تا اون موقع ولی این یکی رو هر چی کردم نتونستم ببینم، فقط صداش میومد

تو تخت به خودم گفتم
"می شه پاشی این پشه رو بکشی؟"

نصفه شبی کلی با واج آراییم حال کردم!

ظهرشم رو مبل این اومد:
نرو از پیشم
می خوام تو بقلت پیر بشم

... شاید بتونم متن های رپ ام رو بفروشم :P
با تو دوست شدم تا تو خودکشیم کمکم کنی

یه چیز خنده دار بگو
امروز ازون روزاست که میخوام "بمیرم" از خنده

super star

آره، من عوض شدم
اصلا من عوضی شدم


زندگیت در دو بخش خلاصه میشه
یا در تقلای به خواب رفتنی
یا در تقلای بیدار شدنی
تو مثل پشمک می مونی
یه میله ی باریک که دورش کلی پشمه

البته به همون خوشمزگی هم هستی

Saturday, April 25, 2009

آرزوم اینه که یه روزی همه ی برگه های چرک نویسی که تو کمدم دارم رو استفاده کرده باشم

Friday, April 24, 2009

بین کار و احساس
بین خستگی و هیجان
بین آینده و اکنونم

Tuesday, April 21, 2009

اولین باری که عاشقت شدم یادته؟ من یه کرم سیب بودم و تو یه کرم ابریشم. من قول دادم که هیچ وقت سیب نخورم و توام قول دادی که دور خودت پیله نبندی . اما ... من فقط یه گاز از سیب زدم و توام از غصه دور خودت پیله بستی . حالا دومین باره که عاشقت شدم اما من هنوز یه کرم سیبم با یه سیب که دیگه جایی واسه خوردنش نمونده. اما تو یه پروانه خوشگلی . از هر چی سیبه متنفرم

یه پی ام رو یاهو

Tuesday, April 14, 2009

Moli


dare size shalvaresho check mikone



divoonam mikone in pesar

اینطوری نمیشه ادامه داد
بار کجه
به هیچ وجه نمی شه
اصلا قرار نبود اینطوری بشه

Life is the only thing you get for free

Thursday, April 09, 2009

"Look at everything as though you were seeing it for the first time or the last time. Then your time on earth will be filled with glory."

- Betty Smith

Wednesday, April 08, 2009


فقط بهش فک کن!
"آب ِ زلال"


آ - ب - ِ - ز - ُ- ل - ا- ل



آدمسمو در آوردم و چسبوندم رو سیب کنار ِ دستم، یه دفه دیدم چقدر شبیه یه پیرمرده


Saturday, April 04, 2009

وقتی تو ولنجک رو سر تپه می کشیدمش اینقدر سکوت بود که صدای سوختنشو قشنگ با تمام زیر و بم هاش میشنیدم

Friday, April 03, 2009

آه، چه خیال محالی! براستی که هیچ چیز ارزش جستجو نداشت؛
همه چیز دروغ بود!
هر لبخندی خمیازه ای از ملال را پنهان می کرد و هر شادی ای لعنتی را،
هر لذتی چندشش را،
و از بهترین بوسه ها چیزی جز میل ِ تحقق ناپذیر ِ خوشی ِ بزرگ تری روی لب ها نمی ماند.

مادام بوواری
گوستاو فلوبر
تختم نه یه نفره است نه دو نفره
یه نفره و نصفه است

Wednesday, March 18, 2009

مانند موج
به هر ساحلی و بندری می کوبم با قدرت
بلکه راهی برای رهایی یابم
ولی می دانم راهی جز تبخیر برای نجات ما نیست

و از تو که از صدای ضربت من بر کناره ی دریا لذت می بری متنفرم
کاش اول پاییز بود
یاد سال اول دبیرستان افتادم که یه حلزون حیوون خونگیم بود
بهت چشمک نمی زنم
فقط می خوام دو بعدی ببینمت

Tuesday, March 17, 2009

چهارشنبه سوری

بیا بقلم با هم منفجر شیم عزیزم


چهار شنبه سوریم تموم شد
خوش گذشت، آتیشمون خیلی خفن بود، بابام همه ی چوب هایی که تو هرس کردن درومده بود رو واسه امشب نگه داشته بود
یکی از انگشتام هم سوخت
بابای ی ی ی ی ی ... میسوزه ه ه ه ه ه ه ه
زهرا و احمد (دختر داییم و پسر داییم) یه بار با هم اومدن از رو آتیش بپرن و درست بالای آتیش به هم خوردن و اگه احمد زهرا رو نمی گرفت اوفتاده بود تو آتیش، ترسیدیم همه

پسر بچه ی همسایه اومده بود لب دیوار نگاه می کرد، هر چی گفتم پاشو بیا اینور نیومد

چه کسی گفته ترک سیگار کار سختی است،
من خودم تا حالا هزار بار سیگار را ترک کرده ام!


ارنست همینگوی

سه تا ماهی واسه عید خریدن
دو تاش قرمزه، که یکیش شاخ داره و سومی یه ماهیه کوچولویه بد رنگه
یکیش قرمز و سفیده که میثمه، یکیش قرمز و مشکیه که حتما مقداده چون از همه تیره تره
.
حتما این بیریخته هم منم دیگه
.
عاشق این خرید کردنشونم، میدونی
.
اسماشون به ترتیب بالا هست کمال و جمال و جیران
جیران گوششو میتونه با دمش بخارونه


یکی از مرغ هامون تخم های عجیب غریب میزاره
من یه آدمه به درد نخورم ... من 20 سالمه و هنوز هیچی نشدم، نه درکی از شریعت دارم، نه درکی از طریقت و نه درکی از حقیقت ... احساس یک انسان خرفت رو میکنم ... یه انسانی که چشماشو بسته ولی میشنوه ...
من از خودم متنفرم الان
زندگی ساده اندیشانه ای ساختم دورم
May we never let the things we can't have, or don't have, or shouldn't have, spoil our enjoyment of the things we do have and can have. As we value our happiness let us not forget it, for one of the greatest lessons in life is learning to be happy without the things we cannot or should not have.

- Richard L. Evans

Monday, March 16, 2009

پدر به مادر میگوید
لعنت به هر چی ماهی و هر چه مرغ
وقتی که من بمیرم دیگر
چه فرق میکند که باغچه باشد
یا باغچه نباشد
برای من حقوق تقاعد کافی ست

مادر تمام زندگیش
سجاده ایست گسترده
درآستان وحشت دوزخ
مادر همیشه در ته هر چیزی
دنبال جای پای معصیتی می گردد
و فکر می کند که باغچه را کفر یک گیاه
آلوده کرده است
مادر تمام روز دعا می خواند
مادر گناهکار طبیعی ست
و فوت میکند به تمام گلها
و فوت میکند به تمام ماهی ها
و فوت میکند به خودش
مادر در انتظار ظهور است
و بخششی که نازل خواهد شد

برادرم به باغچه می گوید قبرستان
برادرم به اغتشاش علفها می خندد
و از جنازه ی ماهی ها
که زیر پوست بیمار آب
به ذره های فاسد تبدیل میشوند
شماره بر می دارد
برادرم به فلسفه معتاد است
برادرم شفای باغچه را
در انهدام باغچه می داند

فروغ

Sunday, March 15, 2009

آقا روزه چه سخته
امروز روزه گرفتم
متوجه شدم که چقدر چیز میز خوردن تو زندگی من نقش داره
وقتی روزم نمی تونم چندان کاری انجام بدم
چون نمی تونم قهوه هم بخورم اصولا همش خوابم در طول روز
راه در جهان یکی است و آن راه راستی است

Friday, March 13, 2009

دیگه نوشابه نمی خورم

حوصله م سر رفته



تشنه بودن همیشه مُد ِ
سیراب شدن همیشه مد

عشق همیشه مد

اه ... بادومه تلخ چقدر وحشتناکه... حالا هر چی خوردم باید دوباره بخورم تا مزه ی دهنم میزون شه




Thursday, March 12, 2009


درس میخونم
اگه طبق برنامه برم جلو تا آخرین روز تعطیلات همه ی درسامو خوندم
به علاوه ی کتاب بزرگان جامعه شناسی کوزر و مادام بوواری
و روزی یه ساعت آلمانی و فرانسه و انگلیسی
دوست داشتنه آدما توهم ِ نکبتی است
به دینَم علاقه دارم ولی ایران به ت**م هم نیست

من دیگه نمی دوَم
اولش ازینکه دیگه دویدنم نمیومد ناراحت بودم
حالا دیگه عاشقشم
آخرش هیچی نیست، همه اش همینه که الان هست
راه برو ... گل های سر راهتو بو بکش
آخرش هیچی نیست
...
هر قدمی که بر میدارم قدم زدنی است به یاد سپردنی
×
... من خر نیستم ... اگه قبلا نمی دویدم الان نمی تونستم راه برم ... میدونم

Wednesday, March 11, 2009

به شيطان گفتم: «لعنت بر شيطان»! لبخند زد.
پرسيدم: «چرا مي خندي؟»
پاسخ داد:«از حماقت تو خنده ام مي گيرد»
پرسيدم: «مگر چه كرده ام؟» گفت: «مرا لعنت مي كني در حالي كه هيچ بدي در حق تو نكرده ام»
با تعجب پرسيدم: «پس چرا زمين مي خورم؟!»
جواب داد: «نفس تو مانند اسبي است كه آن را رام نكرده اي. نفس تو هنوز وحشي است؛ تو را زمين مي زند.»
پرسيدم: «پس تو چه كاره اي؟»
پاسخ داد: «هر وقت سواري آموختي، براي رَم دادن اسب تو خواهم آمد؛ فعلاً برو سواري بياموز>>د
به ما فک و فامیل بازی نیومده
پاشیم بریم همون خارجه که بودیم
دُرج مُلا شد
اولین روز تعطیلاته
.
دیروز که کلی خندیدیم
شب هم کلی خوابیدم
.
ائتلافمان رای آورد و ما هستیم انجمن اسلامی ... گروه خیلی خوبی دور هم جمع شدیم به نظرم ... شروع قوی خواهیم داشت
.
این عید هیچ جا نمیرم، هیچ هیجانی بابتش ندارم جز اینکه بخاطرعید دیدنی ها از حالا حوصله ام سر رفته، احتمالا هر دفعه یه دلیلی بیارم و جایی نرم ولی بلاخره جلو ی مهمونای خودمون که باید بیام
.
درس خواهم خواند، زیاد، دَدَر بازیام زیاد شده

Tuesday, March 10, 2009

Saturday, March 07, 2009

عاشقه همه ی ون هایی هستم که ما رو پشتش سوار میکنه و به مسخره بازیامون هم کاری نداره

دوست دارم چون هیچیت تکراری نیست
دوست دارم چون اصلا نمی دونی کلیشه یعنی چی
.
خیلی خلی به خدا

Friday, March 06, 2009

عینه چی کلاس می پی چونم
از آمریکا که برگشتم با مرغام می رم سنگ چشمه
تا اطلاع ثانوی زنجان رفتن تعطیله
کیوسکتم
هر کسی هر چی داره، هر کسی که هست، خوش بحالش
من می خوام خودم باشم، یه آدمه معمولی

واسه مرغامون خروس گرفتیم، من قراره خاله شم
عینه بز تا چمن میبینم میدوم توش
چقدر خوبه که می شه از خونه آپ کرد
چقدر بده که دفه ی بعد که می خوام یه چیزی بنویسم باز فیلتره
چقدر خوبه که من اینجا رو ول نمی کنم برم تو یه چی چی فا یی بلاگ بزم
چقدر بده که یونی سرم شلوغه و نمی رسم اونجا آپ کنم
چقدر بده که من الان سورپرایز شدم که اجازه ی ورود داد و هیچی واسه گفتن ندارم
...
جدیدا خیلی ادم زمینی شدم
...
من زندگی بی بند و بار رو دوست دارم، فقط اخلاق و شعور مهمه، بقیه اش **شره
...
تورو خدا باز احمدی نژاد نیاد
ازین به بعد متد جدیدی در پیش خواهیم گرفت :D
ولگردتم :D

Saturday, January 03, 2009

هفته ی پیش اومدم زنجان 5و جمعه!
این هفته 5و جمعه و شنبه دوباره اومدم زنجان، فردا 1شنبه بر می گردم
هفته ی پیش با دختر داییم بودم، پریشب که منو خونه ی خالم دید گفت چقدر عوض شدم ... قدرت تغییر فازم خیلی بالاست ... دیگه واسم شده تفریح ...
زنجان هوا محشره

Tuesday, December 30, 2008

agha in term koli saramo khalvat kardam ke faghat dars bekhounam vali ye mahe akhar ke jeddi mishe kara na-khod-agah dobare varede systeme ghabli shodam o dars o kelasa vel shodand ... ye " pesare " khoshgel, ye doost dokhtare jigar, 3 ta kare noon o ab dar va kolli kare heisyati ke bayad hatman anjam mishod ... agha ma ahle dars nistim, bezar estefa bedam khallas digeh! ... man az aval gharar bood tarke tahsil konam! ... valla man eshtebahi-am ...
...
hey miram zanjan, halam az teh be ham mikhore, mikham beram shomali jaii zendegi konam, halam az teh be ham mikhore, mikham beram ye shahre SABZ ke AB dare o aroome, saket o bigereh o vasii' o latife! halam az teh be ham mikhore ... man belakhare shahramo peyda mikonam ... vali man shahr nadaram, man bishtar az 3-4 sal nemitunam ye ja zendegi konam, monfajer misham ... bayad beram, zood, tehran roohamo mikoshe! ... yani tehran nist ke roohamo mikoshe, mohiti ke alan toosham mano khafe mikone, yani bishtar moshkelam ba " khoone "ast, bayad beram, tak ... shayad joft! na! hamoun tak!
...
ehtemalan man " ham jens baz-" am! hala badan baghyasho migam behet!
...
in matn ro majboor shodam sansoor konam! are.
ما دیگه هر روزمون رو با دود و نوشیدنی جشن میگیریم
...
آقا این عطار عجب کولاکیه

Sunday, November 23, 2008

dirooz kheily rooze tooppi bood o koli ettefagh oftad vali jalebish ine ke vaghty sobh az khab pashodam hich kodoomesh yadam nabood o kam kam ba koli fekr yadam oumad ke oh oh, dirooz che fazi dadam! jadidan ye modelai shodam ... ye haftast ke ... che midoonam ... kheily nrj daram va hesabi kar mikonam o be ayandam omidavaram o bahosele shodam o fekram mizoon shode o ... che midoonam. ye ghorsai mikhoram ke ghablan doktoram khafam mikard ke bokhoram vali nemikhordam va migoft ke folan chizet kame o inha va age bokhori ell mishi o bell, man jeddi nagereftam va be andazeye kafi mizoon boodam va fekr mikardam ke bebin age bokhoram chi misham, hala ye haftast ke mikhoram, shayad be oun marboot bashe vali baiid midoonam! vali manteghan kheily be ham signal midan! hala mondam daste mood-e jadidam! :P
i'm too gay these days, that's good, was geting bored!
whatever! rock n roll
inja ye hafte dar myoon filter mishe! nemitunam post bezaram!
saram kheily sholoughe, koli kar daram va be soorate bavar nakardani daram hamashoono anjam midam!
... delam shirmoz mikhad alan vali ta 19 uni hastam o khabari az shirmoz nist!
dige ostada sare kelas esmamo nemikhoonan! hame mishnasanam!
whatever! rock n roll

Monday, October 27, 2008

ما عمدتا زندگی پراکنده و پریشنده ی خود را در کار ِ صرف ِ سه فعل خواستن ، داشتن و انجام دادن به پایان می رسانیم و همین باعث می شود که در بی قراری ای دائمی گرفتار شویم. در حالی که هیچ یک از این افعال اهمیت اساسی ای ندارند مگر آنکه فعل ِ بنیادی ِ بودن ما از آنها فراتر رود و آنها را در بر بگیرد. این بودن گوهر حیات معنوی است.
با نداشتن چنین معنایی، زندگی عملی ما مانند پالتو پوست زیبایی است که کسی در آن نیست و از داستان پادشاه بی لباس اندرسن درباره ی وضع آدمیان رقت انگیز تر است.
Evelyn Underhill
The Spiritual Life

Friday, October 10, 2008

:))

هارد کامپیوترم سوخت و تمام عکس ها و نوشته ها و اطلاعاتم پریدن، به همین سادگی ... چقدر تکنولوژی بی وفاست