Sunday, July 12, 2009

بذارم پشتش ترکوندما ولی احساس آزادی عمل نمی کنم
نمی دونم این محدودیت رو از کجا حس می کنم
ولی تو چهار دیواریشون گیر کردم

باید فرار کنم
ولی نمی تونم

پس باس بسازم

این نیز بگذرد

مریم! آروم باش! نفس عمییییییق، نفس عمیییییق

Saturday, July 11, 2009

من و تو و خدا

Friday, July 10, 2009

بیا بریم اسپانیا
همدیگرو بغل کنیم
عرق کنیم

کنار ساحل
تو آب گرم
همدیگرو تو رویا غرق کنیم

تو کوچه های تنگ
رو سنگ فرشای لیز
بدویم و ویندو شاپینگ* کنیم

---

*window shopping

Thursday, July 09, 2009

یه نامه ی رومانتیک و احساساتی نوشتم واسه بابام به مناسبت روز پدر که هر وقت بازش کرد گریه اش بگیره

عاشق مینا و حمید
زنده باد والدین
مصباح الهدی=چراغ راهنمایی
نسبت یهودیت احمدینژاد مثل نسبت مسلم بودن اوباما است
میدونم که یه روز خیلی ثروتمند میشم
حالا یا مادی
یا معنوی
i'm starting to understand my parents,
i think i'm getting old!

زنده باد مردم

18 تیر 18 تیر 18 تیر 18 تیر
کرم در پیله به خدا فکر می کند و تبدیل به پروانه می شود
la particule = جزء افاده کننده ی انتساب

ترجمه همین یک کلمه 5 تومن میرزه
به خدا اسم این بیگاریه

از هیچی به اندازه ی کار مجانی بدم نمیاد

هی میخام بش بگم نه ولی نمیتونم

Monday, July 06, 2009

سبز: من به خدا پناه می برم
زرد: چند دفعه؟ هیچ نمی گین خدا از دست شما کجا پناه ببره؟
سبز: من دخالت نمی کنم. اصلا این جنگ و جدل به ما چه؟
زرد: خیلی هم مربوطه. بعدش نوبت ماست
سبز: هرچه هست مشیت است. دست او بالای همه ی دست هاست
زرد: بس کنید این حرف های زنگ زده روسبز: شما به من توهین کردید!
زرد: به زنگ زدگی شما!

بهرام بیضایی
چهار صندوق
روزه
سخت
گشنه
لب خشک

ساده
merci ke gharare roo 25% kar koni
chize sakhti nabood vaghty tozih dadam, na?
vagheyyat ine ke oun 30% kollaket bazy vaghta havase adamo az 70% baghyash part mikone khob!!!
dooset daram!
آدمی آزاد با ریشه هایی محکم

Sunday, July 05, 2009

حرف، بسیاری لحظه ها، برای پوشاندن است نه برای آشکار کردن

Saturday, July 04, 2009

کلاس خیاطی

Thursday, July 02, 2009

خدا آدم ها رو مثل بادکنک باد کرده و بعد از همون نافشون گرهشون زده

حالا سپرددشون دست چند تا بچه تا با زندگی این بادکنکا بازی کنن

Wednesday, July 01, 2009


where do dreams go to die?