Friday, February 18, 2011

dang show

كمي آهسته تر زيبا
كمي آهسته تر رد شو
كمي آهسته تر خسته
كمي آهسته تر بد شو

دكتر شمس: بچه ها يه جوري زندگي كنين كه همه جوره بتونيد زندگي كنين

:*


ارنستو بيا با ما امشب
لش كنيم تو شمشك

Thursday, February 17, 2011

too sad to cry


دكمه ي قرمز را فشار مي دهم و سوخته
از گوشي آب مي چكد
اشك هايم تنها در من و تو اتصالي بوجود نياورد
پيش از آنكه حقيقت فرصت كند شلوارش را بالا بكشد، ‌دروغ نصف جهان را درنورديده است
گويند شكر نعمت نعمت ات افزون كند
بالكن طبقه ي 15
خدا يا شكرت
يه راه مطمئن تر بده

art nafir

Depp hastim ma eine Johnny
هرگز كسي اينگونه فجيع به كشتن خود برنخواست كه من به زندگي نشستم
شاملو

Friday, February 04, 2011

انسان ها اين حقيقت را فراموش كرده اند،اما تو نيايد فراموش كني، تو تا زنده اي نسبت به چيزي كه رام خود كرده اي مسوولي.
تو مسوول مني ... ا

Wednesday, February 02, 2011

مغز و شعورا رو .......... ايول
ارزش حرف هارو .......... ايول
غيرت مردهارو .......... ايول

Tuesday, January 25, 2011

همیشه دلم میخواست کلی بچه داشته باشم، یه خانواده ی شاد و شلوغ، ولی کم کم دارم یاد می گیرم که زندگی ارزش به دنیا آمدن را ندارد!

باید بری در جزیره ات و هیچ وقت مین های اطرافت را برای کسی خنثی نکنی و همان جا تنها برای خودنت در یک گوشه بنشینی و زندگی ات را کنی تا بمیری! خیلی شانس بیاوری خیلی سریع در یک سانحه می میری وگرنه آخر عمری همه کارهایت دست همان کسانی میفتد که همه عمر ازشان فرار می کردی ...

کاش راحله هنوز زنده بود و میتوانستم دستانش را در دستانم بگیرم
بیست و دو سال تنها راه فرارم ازین زندگی خوابیدن بود
و حال دیگر نمی توانم پلک هایم را ببندم
... و بار دیگر عدالت را به دست خدا می سپارم

Wednesday, December 15, 2010

خاک بر سرم با این تشیع ام
.
.
.
آخه آدم شدن با رو در بایستی که نمیشه مریم خانم

تمام پلیدی ها در خانه ای قرار داده شده است
و کلید آن دروغگویی است

Mislowski


من نیز مانند تو فیلم نامه می نویسم
در خیال پرسه می زنم، از هرچه یاد گرفته ام گلچین می کنم
گاه شعری کوتاه می گویم
گاه در دیالوگی
حوا به آدم سیب می دهد
گاه کبوتری پر می کشد و گاه پری بر بالین می افتد

برخلاف تو
من پایان فیلم نامه را نمی دانم

بازیگران من مانند بازیگران تو نیازی به حس گرفتن ندارند
بازیگران من سرشار از حس و شور و نا امیدی و امید اند
کمی گنگ
کمی منگ
آن ها چشم دوخته به فیلم نامه نویس و کارگردان اند

آن ها در شوق سینما و شهرت نیستند
در شوق قدم زدن در پارک
در شوق بوسیدن معشوق
در شوق بیدار شدن گرفتن لیوان چای داغ از مهر اند
آن ها در اوج فردا نیستند
در حسرت آینده اند

بازیگران من عکس امضا نمی کنند
درخواست عفو و برگه ی بازپرسی
این ها روزهایشان بسیار طولانی تر از روز های بازیگران تواند
هرشب انتظار
شمردن روزها

بازیگران من بخت برگشته اند و سنگ تر از سنگ صبورند
برای آن ها پنجره ی باز آرزوست
دیدار یک تابلو نقاشی زیباست

کارگردان قاضی و صحنه ی فیلم دادگاه ست
"همه حواساتون جمع باشه! این صحنه رو یه بار بیشتر نمیتونیم بریم" -آه

کاش من نیز برای دوربین تمرین می کردم
نه زندگی واقعی یک انسان
تو هم مثل حقوق دانان مجبوری برای تن بی سر، کلاه بدوزی
دور صحنه ی تصادف با هم چرخ می زنیم
همه ابعاد را می نگریم
بهترین را انتخاب می کنیم
من برای دادگاه
تو برای دوربین
کاش من نیز روحم به آزادی روح تو بود

خار ها
خوار نیستند
شاخه های خشک
چوبه های دار نیستند
میوه های کال کرم خورده نیز
روی دوش شاخه بار نیستند
پیش از آنکه برگ های زرد را
زیر پای خویش
سرزنش کنی
خشی خشی به گوش می رسد:
برگ های بی گناه
با زبان ساده اعتراف می کنند
خشکی درخت
از کدام ریشه آب می خورد

- قیصر


Monday, December 13, 2010

Wednesday, December 08, 2010

به تعداد وکلا راه هست برای رسیدن به عدالت

Sunday, November 28, 2010

ايران تنها کشوريست که پرچم کشورش را به زبان کشور ديگري نوشته اند