Thursday, December 07, 2006

Run...Don't walk

دیروز اطاقم و جمع کردم. از وقتی اومده بودم ایران جمع نکرده بودم، خیلی از وسایلام همچنان در کارتونه.
تصمیم گرفتم که به گفته ی دکتر فرهنگ گوش کنم و یک حیطه ی مطالعه قرار بدم، یعنی جایی که توش هیچ کاری جز درس خواندن انجام ندم، یعنی نمی تونی در عین درس خوندن بخوری، اگه میخوای بخوری باید از پای میز بلند شی، همچنین آب نوشیدن، همچنین فکر کردن، همچنین خمیازه کشیدن، همچنین سر خاروندن...واسه همش باید از پای میزت بلند شی. دکتر فرهنگ گفتش که اینطوری تمرکزمون در اون موضع مکانی خیلی میره بالا، البته گفت 20 روز طول میکشه...فعلا زمان مطالعه ام را خیلی آورده پایین ولی از ایده اش خیلی خوشم اومد و برای سالهای آتی هم عادت خوبی میشه!...حتما بعدا در موردش مینویسم که ببینید کار میکنه یا نه!
فردا دومین کنکور آزمایشی سنجش رو دارم... و همچنین قلمچی ولی سنجش رو جدی تر گرفتم،قرار شد ساعت 6 صبح برم قلمچی ابراز وجود کنم و 7 برم سر سنجش... هر چی به امتحان نزدیک تر میشه رله تر میشم! ... امیدوارم سر کنکور هم همینطور باشم.
قرار بود بعد از سنجش با بچه ها بریم رستوران، نکه جمعه است و ما هم خیلی تو این چند هفته زحمت کشیدیم...هی هی هی... بد نیست یه صفایی بکنیم :)...ولی بخاطر مهمونی ما به هم خورد :(...باید بیام خونه. آخه همه ی جوون های فامیل و عروس ها دعوت اند، یه نموره بی ادبی و بی فرهنگی اگه نباشم. حالا ماه دیگه...
برای پنجمین بار در عمر بلاگ نویسیم تصمیم گرفتم که بلاگم و بیشتر آپ کنم.
هر پنجشنبه از این به بعد میخوام در مورد یکی از اتفاقات جالب هفته ام بنویسم...انشاالله.
داشتم داستان بر دار شدن حسنک وزیر رو میخوندم...تاسف خوردم...
الان میرم جغرافی بخونم. جدیدا به جغرافی خیلی علاقه مند شدم، به صورت حرفه ای تحصیل کردنش خیلی واسم جالب! البته همچنان کفه ی حقوق/ اقتصاد سنگین تر.
تو پست بعدی در مورد جواب کنکورم می نویسم