Sunday, August 09, 2009

چراغ رو روشن کن
میخوام بزنم تو چشات زل
ببینی که شادم
با اینکه فقط یه سایه م
یه روز میفتم تو آینه و صاف می شم
اون وخ میفتم جلوتر از ساعت
چون من افتادم دوباره رو قلتک


می خوام خودمون باشیم بدونه یه بر چسب
نترسیم از آدمای گم شده تو کار و کسب
من آزادم و نمیفروشمش به چس مثقال کلاس و پرستیژ
هرکار بخوام می کنم، دارم کلی آرزوهای قاراشمیش

زندگی کوتاهه
بگرد دنبال یه دنیایه تازه
وگرنه می پوسی مثل اون آدم تو آب پونک
بقیه هم می کنن ازت تغذیه
نمی دونن ولی واقعیت اینه که همه زندگیشون مثله یه کانیباله


نگاتون می کنم و می شم امیدوار
که نیستم فقط من لای جرز این دیوار

حیف که هیچی ندارم بزنم برم فضا
وگرنه دستتو می گرفتم و بیشتر می گفتم حرفای کذا

حوصله م سر رفته و دیگه شدم خسته
ولم کن بز برم تو حالته خلسه
نقشه ی ایرانی که تو اتاقمه رو باید عوض کنم
خیلی وقته رو دیواره، داره زرد می شه
اگه یه نقشه که توپولوژی ایران رو هم نشون بده پیدا کنم با این عوضش می کنم