بالاخره کتاب "سر گشته ی راه حق" که منصور بهم هدیه داده بود تموم شد
خیلی وقت بود که شروع کرده بودم ولی نمی دونم چرا اینقدر آروم پیش می رفت
کتاب جالبیه ولی فک می کنم که برای درک بیشترش باید با خود منصور صحبت کنم تا بیشتر توضیح بده
حمید قبل از من اونو خوند و گفت که خوبه
من که خوندم خوشم اومد ولی نه اونقدرا
الان دارم به صورت جدی کتاب یونگ رو می خونم
انسان و سمبول هایش
تا آخر هفته تموم می شه و یه سر باس برم پیش سهراب تا در موردش مفصل صحبت کنیم
این کتاب رو به همه پیشنهاد میدم که بخونن
البته اگه یونگی هستید، مثل من
اگه فرویدی هستید نه
Saturday, August 08, 2009
و زمین، این زن زیبای بی حیا، مرا در بند کشیده!
می توانم آزاد شوم ولی نمی خواهم!
هر دفعه شهوت یک بوسه ی دیگر مرا مست می کند!
گهگاه صبح که در کنارش بیدار می شوم می خواهم که فرار کنم! آرام از تخت بیایم بیرون تا بیدارش نکنم تا دوباره دستش را بر بدنم بگذارد و گرمایش نگذارد که پوتین هایم را به بغل گیرم و از در به بیرون پرم!
بابت هر عشق بازی یک پر از بال هایم را می دهم! دارند تنک می شوند!
و من نگران از خودم زمین را سخت تر در آغوش می فشارم!
کاش از اول آسمان را انتخاب می کردم و کاش زمین را برای آخرین بار با لذت نگاه می کردم!
می توانم آزاد شوم ولی نمی خواهم!
هر دفعه شهوت یک بوسه ی دیگر مرا مست می کند!
گهگاه صبح که در کنارش بیدار می شوم می خواهم که فرار کنم! آرام از تخت بیایم بیرون تا بیدارش نکنم تا دوباره دستش را بر بدنم بگذارد و گرمایش نگذارد که پوتین هایم را به بغل گیرم و از در به بیرون پرم!
بابت هر عشق بازی یک پر از بال هایم را می دهم! دارند تنک می شوند!
و من نگران از خودم زمین را سخت تر در آغوش می فشارم!
کاش از اول آسمان را انتخاب می کردم و کاش زمین را برای آخرین بار با لذت نگاه می کردم!
Subscribe to:
Posts (Atom)