Tuesday, December 30, 2008

agha in term koli saramo khalvat kardam ke faghat dars bekhounam vali ye mahe akhar ke jeddi mishe kara na-khod-agah dobare varede systeme ghabli shodam o dars o kelasa vel shodand ... ye " pesare " khoshgel, ye doost dokhtare jigar, 3 ta kare noon o ab dar va kolli kare heisyati ke bayad hatman anjam mishod ... agha ma ahle dars nistim, bezar estefa bedam khallas digeh! ... man az aval gharar bood tarke tahsil konam! ... valla man eshtebahi-am ...
...
hey miram zanjan, halam az teh be ham mikhore, mikham beram shomali jaii zendegi konam, halam az teh be ham mikhore, mikham beram ye shahre SABZ ke AB dare o aroome, saket o bigereh o vasii' o latife! halam az teh be ham mikhore ... man belakhare shahramo peyda mikonam ... vali man shahr nadaram, man bishtar az 3-4 sal nemitunam ye ja zendegi konam, monfajer misham ... bayad beram, zood, tehran roohamo mikoshe! ... yani tehran nist ke roohamo mikoshe, mohiti ke alan toosham mano khafe mikone, yani bishtar moshkelam ba " khoone "ast, bayad beram, tak ... shayad joft! na! hamoun tak!
...
ehtemalan man " ham jens baz-" am! hala badan baghyasho migam behet!
...
in matn ro majboor shodam sansoor konam! are.
ما دیگه هر روزمون رو با دود و نوشیدنی جشن میگیریم
...
آقا این عطار عجب کولاکیه

Sunday, November 23, 2008

dirooz kheily rooze tooppi bood o koli ettefagh oftad vali jalebish ine ke vaghty sobh az khab pashodam hich kodoomesh yadam nabood o kam kam ba koli fekr yadam oumad ke oh oh, dirooz che fazi dadam! jadidan ye modelai shodam ... ye haftast ke ... che midoonam ... kheily nrj daram va hesabi kar mikonam o be ayandam omidavaram o bahosele shodam o fekram mizoon shode o ... che midoonam. ye ghorsai mikhoram ke ghablan doktoram khafam mikard ke bokhoram vali nemikhordam va migoft ke folan chizet kame o inha va age bokhori ell mishi o bell, man jeddi nagereftam va be andazeye kafi mizoon boodam va fekr mikardam ke bebin age bokhoram chi misham, hala ye haftast ke mikhoram, shayad be oun marboot bashe vali baiid midoonam! vali manteghan kheily be ham signal midan! hala mondam daste mood-e jadidam! :P
i'm too gay these days, that's good, was geting bored!
whatever! rock n roll
inja ye hafte dar myoon filter mishe! nemitunam post bezaram!
saram kheily sholoughe, koli kar daram va be soorate bavar nakardani daram hamashoono anjam midam!
... delam shirmoz mikhad alan vali ta 19 uni hastam o khabari az shirmoz nist!
dige ostada sare kelas esmamo nemikhoonan! hame mishnasanam!
whatever! rock n roll

Monday, October 27, 2008

ما عمدتا زندگی پراکنده و پریشنده ی خود را در کار ِ صرف ِ سه فعل خواستن ، داشتن و انجام دادن به پایان می رسانیم و همین باعث می شود که در بی قراری ای دائمی گرفتار شویم. در حالی که هیچ یک از این افعال اهمیت اساسی ای ندارند مگر آنکه فعل ِ بنیادی ِ بودن ما از آنها فراتر رود و آنها را در بر بگیرد. این بودن گوهر حیات معنوی است.
با نداشتن چنین معنایی، زندگی عملی ما مانند پالتو پوست زیبایی است که کسی در آن نیست و از داستان پادشاه بی لباس اندرسن درباره ی وضع آدمیان رقت انگیز تر است.
Evelyn Underhill
The Spiritual Life

Friday, October 10, 2008

:))

هارد کامپیوترم سوخت و تمام عکس ها و نوشته ها و اطلاعاتم پریدن، به همین سادگی ... چقدر تکنولوژی بی وفاست

Thursday, October 09, 2008

پنجشنبه ها


ما آخر هفته هامونو با سیگار و آبجو جشن می گیریم

Monday, October 06, 2008

فریبت می دهد ، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست


دارم به یک ثبات می رسم! احساس آرامش می کنم و خیلی از مسایل تو زندگیم دارن حل می شن ... ذهنم داره وارد مرحله ی بعدی میشه! داره یاد می گیره که چه طوری گره ها رو باز کنه! احساس راحتی می کنم! واسه خودم دارم تئوریسینی می شم! همه چیز برام روشن تره! افکار و اعتقاداتم برام روشن تر شدن ... اعتماد به نفسم بیشتر شده! ترسم کمتر شده! جرات هر ریسکی رو دارم ... بیشتر به خودم اجازه ی خطا می دم! اجازه ی لغزش دارم! آخرین باری که خجالت کشیدم اصلا یادم نمی آد! ... تو اتاقم همونقدر راحتم که تو خیابون ... خیلی راحت تر با دیگران حرف می زنم ... کمتر بهم بر می خوره کارای دیگران ... کلا انتظارم خیلی از دیگران کمتر شده ... زندگی ساده است ... زندگی در بن خیلی ساده است ... مه آلود بودن راهه که باعث میشه فکر کنیم پیچیده است ... من دارم راه درستی رو می رم که اگه همینطوری ادامه بدم انشا الله تا میانسالی به جایی که باید، میرسم ...

Saturday, October 04, 2008

برق چشات برق سه فازه


الان دقیقاً دو سال و 13 روزه که ایرانم، روحیم عوض شده! از اون موقعی که اومدم ایران خیلی عوض شدم! ... از آرزوهای قبلیم هیچ خبری نیست، حتی دیگه به یادشونم نمی افتم ... نمی دونم کجا جاشون گذاشتم ولی کلاً زدم تو یه فاز دیگه ... اینجا آدم می تونه به راحتی بین آدمای دیگه گم بشه! باید خیلی مراقب بود ... خیلی باید مراقب بود که روان آدمی زودتر از تن اش نمیرد!!

امروز سه واحد حذف کردم و از 20 تا اومدم رو 17 تا ... کی حال داره ساعت 15 تا 17 بره سر کلاس آخه

Monday, September 22, 2008

دارم تصعید می شم
جنید، سرور طایفة عارفان‌ گفته‌ است‌: هیچ‌ کس‌ به‌ جادة حقیقت‌ نمی‌رسد، مگر اینکه‌ هزار صدیق‌ گواهی‌ دهند که‌ او زندیق‌ است‌، زیرا این‌ مقام‌ به‌ کسی‌ که‌ اهل‌ آن‌ نیست‌، زیان‌ می‌رساند، همان‌گونه‌ که‌ بوی‌ عطر گل‌ سرخ‌ برای‌ جُعَل‌ زیانمند است‌، زیرا حالتی‌ که‌ عامة مردم‌ برآنند، این‌ مقام‌ را نمی‌پذیرد و آن‌ مقام‌ نیز این‌ حالت‌ را پذیرا نیست‌. چون‌ انسانها ایشان‌، یعنی‌ اهل‌الله‌ را، در میان‌ همگان‌ ببینند، آنان‌ را نمی‌شناسند، زیرا در سخنان‌ ایشان‌، امری‌ آشکار نیست‌ که‌ بدان‌ از عامة مردم‌ متمایز شوند و چون‌ انسانهایی‌ از خواص‌، مانند فقیهان‌، متکلمان‌ و حکیمان‌ اسلام‌، ایشان‌ را ببینند، سخن‌ به‌ تکفیرشان‌ می‌گویند و چون‌ حکیمانی‌ که‌ به‌ شرایع‌ مقید نیستند - مانند فیلسوفان‌ - ایشان‌ را ببینند، می‌گویند: این‌ کسان‌ اهل‌ هَوَسند، خزانة خیالشان‌ تباه‌ و عقلهایشان‌ ضعیف‌ شده‌ است‌. بدین‌ سان‌، جای‌ شگفتی‌ نیست‌، اگر بدانیم‌ که‌ از سوی‌ مخالفان‌ ابن‌ عربی‌، ۱۳۸ فتوا برضد او و از سوی‌ مدافعانش‌ تنها ۳۳ فتوا در دفاع‌ از او داده‌ شده‌ است

Saturday, September 20, 2008

از کتاب مفاخر ایران، فخر رازی

درست مثل کودکی که یک صبح زمستانی به پشت بام آمده باشد تا برف بازی کند و ناگهان ببیند تمام برف ها را شبانه رفته اند؛ درست مثل محکوم دم مرگی که بخواهد برای آخرین بار، برخاستن آفناب را ببیند، اما تا ظهر خواب مانده باشد و شبانه به قتلگاه برده باشندش؛ درست مثل تمام مسافرهای جا مانده، دیر رسیده ام، قرن ها دیر زاده شده ام. هنگامی به دنیا رسیدم که چیزی برای من باقی نمانده بود: فلسفه را فارابی و ابن سینا به پایان برده بودند، اشعری و غزالی همه ی گفتنی ها را گفته بودند، و شافعی و ابو حنیفه حکم همه چیز را صادر کرده بودند و برای من چیزی جز تکرار بی وقفه ی گفتار خویش نگذاشته بودند. من پیر شده ام، از بسیاری از آن ها بیشتر عمر کرده ام و دیر یا زود خواهم مرد، بی آنکه ریگی از نزد خود بر شنزار دانش پیشینیان انداخته باشم. کاش فرنی زودتر به دنیا آمده بودم!


- مجد الدین جیلی(قرن 6)
به قلم جناب آقای آرش ابوترابی

Saturday, September 13, 2008



I'm back
Fresh and ready to go fast

Sunday, June 29, 2008



I wanna live

I wanna leave

I wanna open up

... and breath

Wednesday, June 25, 2008

Walk tall as the trees,
live strong as the mountains,
be gentle as the spring winds,
keep the warmth of the summer sun in your heart,
and the great spirit will always be with you.
- American Indian Proverb

This town is not big enough for both of us!



when I walk up to fac. at about one a o'clock in the middle of the day I feel as if I'm in a western movie...sweating and fighting for my life!

Saturday, June 14, 2008

Nights are long


دیشب مثل شب هایی که امتحان ریاضی یا جبر داشتم، از همون شبایی که تمام طولشو تو خواب مسائل جبری حل می کردم و به آخر صفحه آچهار که می رسیدم میدیدم که ایکس و ایگرگ تو آزمایش معادله جواب نمی ده و همشو باید دوباره بنویسم، داشتم همش تمام مواد قانونی رو تند تند میخوندم و تمامش با هم تناقض داشتد و دو ساعت طول کشید تا بتونم دوباره به افکارم نظم بدم و متوجه شم که همش یه خواب بوده! صبح تا سر جلسه احساس می کردم که داغونم... و تعطیل!

دیشب همش به یکی از دوستام داشتم می گفتم که شب حتما خوب بخوابه ولی خودم سه ساعت بیشتر نخوابیدم، خواب که نه ... همشو تو خواب و بیداری بودم ... و تا همین الانش ذهنم هنوز قاطی پاطی... صبح حالم افتضاح بود

کلی دوغ و ماست خورده بودم سر شام ولی نمیدونم چرا خوابم پرید...

Wednesday, June 11, 2008

we ARE insects!




A human being should be able to change a diaper, plan an invasion, butcher a hog, conn a ship, design a building, write a sonnet, balance accounts, build a wall, set a bone, comfort the dying, take orders, give orders, cooperate, act alone, solve equations, analyze a new problem, pitch manure, program a computer, cook a tasty meal, fight efficiently, die gallantly.
Specialization is for insects.

- Robert A. Heinlein, "Lazarus Long"

Sunday, June 08, 2008

باز باران با ترانه

I can't open Blogspot from home to update, so I have to change my place. I've already changed my blog two times and the new one would be my forth blog!
I really like here and I prefer not to change my place anymore! Unlike what we think that the old blog would still be there, it won’t be! I’ll never pass here again and I’ll gradually forget all the emotions I’ve expressed here!

I really loved Sofiax!

Beside my own problems in updating from home, my readers can't put comments either!
I might move to Blogfa!
I might not even tell anyone where I’ll go so I could write whatever I like regardless to what kind of information I’m giving out!

Hala ta akhare emtehana tasmim khaham gereft!

Tuesday, May 27, 2008

شب های تابستون خیلی سخت می گذره
واسه کسایی که دوست دارن دو تا لحاف سنگین رو خودشون بکشند

Wednesday, May 07, 2008

اسماعیل یوردشاهیان


روزی پنجره را خواهی گشود
خواهی دید
تن خیسم را در هوا


Monday, May 05, 2008

در این لحظه دوست دارم که برگردم عقب و دوباره بزرگ شم...نه...دوباره "تربیت" شم


به نظرم این عکس تو یونان گرفته شده و پشت من هم اقیانوس است
...
معروفم به اینکه هیچ وقت تو کالسکه نمی موندم
هنوز هم یه جا نمی تونم بند شم :)
...
من شدم رودخونه، دلم یه مرداب

his right head's left eye is always looking into the left head's righ eye!


عکس ِ این لاک پشت ِ دو سر را در یک موزه ی حیات وحش در ژنو گرفتم
زنده است و خیلی هم فعال

A kiss and a Prince


این عکس مال حدوداً سه سال پیش است، بچه غورباقه ام در حال پا درآوردن!
در دست من است،
خیلی موجودات نازی هستند ... خیلی هم لطیف...
تا قبل از داشتن این ها احساسم نسبت به غورباقه ها متفاوت بود

Saturday, May 03, 2008

I'm tough & strong! I've came to win...



تاریخ هرگز بدون حضور من ورق نمی خورد

اینجا هم که شده خرابات تراوشات ذهن معیوب مغشوش من


بین من و تو فاصله غوغا میکنه....



تو منو گذاشتی رفتی
توی روزگار وحشی


...فکر میکنی به من تو ایران چی میگذره؟
به خدا اگه فرار کنم از مرز حق دارم!
پس تو چی شدی؟
...من دیگه دارم میرم...

من دیگه دارم میمیرم


Thursday, May 01, 2008

Hotel California



Some dance to remember
some dance to forget

Wednesday, April 30, 2008

All of us could take a lesson from the weather,
it pays no attention to criticisme.

Monday, April 28, 2008

توت

امروز که رسیدم خونه رفتم از حیاط توت بچینم ... مرغ ها همچین دویدن طرفم که یه آن فکر کردم "چه سگ های خوبی" ... کلا فقط می خوان که بخورن ... خیلی ناز اند ... امروز فهمیدم که مرغ هامون توت دوست ندارند

من بچه که بودم یه خروس داشتم که مثل سگ عمل می کرد...دنبال همه می دوید و جیغ می زد ... خیلی خوشگل بود

...دوباره دست تکون می دم

می خوام برم خونه
خونه ای که توش آرامش دارم
جایی که هیچ سوالی توش نیست
فقط جواب
دیگه فقط جواب می خوام
...
حتی جواب سوال هایی که هنوز ندارم

Sunday, April 27, 2008

آب قطعه


جز آب تو تنگ ماهی ام
و آب ِ آبخوری ِ تن تن اینها
دیگه یه قطره آب هم تو خونه نداریم
...من تشنمه

kelas paridan hal mide!
...akhm kardan ham hal mide!
...az sobh ta shab chocolate khordan o baz 3 kilo kam kardan ham hal mide!
...tou khodet loolidan ham hal mide!

هیشکی نمی فهمه چه حالی دارم، چه دنیای رو به زوالی دارم

مشکل اینه که نمی دونم چه مرگمه...

Saturday, April 26, 2008

Conan O'Brien Rocks! Rules!...He's the man!



WOW!
I just saw my best ever TV show...
NBC's late night shows!

This time Conan hosting Jerry Seinfeld!

Oooooooooo…ça m'a fait mal!


گفتم فراموشم مکن
گفتی تو در یادی مگر

Friday, April 25, 2008

وقتی می رقصی مثل فیل های کارتونیی میمونی که تو سیرک کار می کنند
با یه دامن
رو دو پای عقب

:((



بی پرده است و نیست عیان، راز ِ من هنوز
از خاک می دمد، چو گلم، پیرهن هنوز

عمری ست، چون نفس همه جهدم، ولی چه سود
یک گام هم نرفته ام از خویشتن هنوز
...
بیدل

Wednesday, April 23, 2008

تولد رادیو


رادیو رو خیلی دوست دارم،
دوران راهنمایی خیلی با شبکه ی جوان بهم خوش می گذشت...
کلبه ی تابستانه ی شب و خیابان نقره ای شب و ...
خسته نباشند!
تو اون سه سالی که باهاشون ایران بودیم خیلی خاطره داریم

مثل آب خوردن


ازت رد میشم

Monday, April 21, 2008

whatever!

Am I getting 'bad'
or
are others acting extra 'good'?

Saturday, April 19, 2008

I heard it too!

One of Beheshty's students-PhD- committed suicide yesterday afternoon!
ba syanor!
Man tou safe servis shenidam! Migan ke elam kardan masmoum shode...na inke khod koshi karde!
...akhbare daghigh-tar khaham dasht...!
...bar-am jalebe!

سر ِ کلاس خیلی وول می خورم
بعضی وقت ها دلم می خواد کفشم و بکنم تو دهنم

یه چیزی بدید که من دوست داشته باشم لطفاً

من مسوولیت ترور آشپز سلف رو به عهده می گیرم

مسیحا برزگر

بین موجود بودن و وجود داشتن،
تفاوتی عظیم هست

دبیرستان بیشتر از این کارا می کردم







جوراب لنگه به لنگه پوشیدم دانشگاه
تمام مدت احساس میکردم که لنگ میزنم
...
این کار رو بیشتر تکرار خواهم کرد



My words are cold
I don't want them to hurt you

Kiosk


تابستونا مارماریس
زمستونا لب ِ پیست
زندگی بقیه
اصلاً برام مهم نیست

700 toman!


This is a drink that I found in a shop in "16 meters". It was the first time I saw it !!


چی شده؟


انرژی ِ هیج کاری رو ندارم!
هیچی رو!
نمی دونم چرا...
انگار که دیگه تموم شدم! انگار که دیگه قرار نیست از این جلوتر برم!
شاید رفتم معتاد شدم...حد اقل آخر عمری یه سری هم تو هپروت در بیاریم


دلم میخواد چشمم و ببندم
بپرم تو چاه ِ ویل
در سیاهی به پایین شتاب بگیرم
...
علم به اینکه هیچ وقت به ته ش نمی رسم بسیار آرام بخش است


هر روز به خودم یاد آوری می کنم که چی شد به ایران تبعید شدم


اسهال ِ پست گذاشتن گرفتم

خدا بزرگه...

اولین کاری که پس از جمع کردن اتافم می کنم اینه که تو دفتر خاطراتم اتفاقات مهم رو بنویسم و بعد غزل عیدم رو کامل می کنم!
...از اول اسفند منتظرم ببینم کی جمع میشه

جوانی بگذرد، تو قدرش ندانی

پنج شنبه :
امروز سه جلسه ی پیاپی شد که کلاس فرانسه نرفتم.
صبح اومدم با "گرین دِی" بپرم بالا و پایین
دیدم نه!
امروز از اون روزهاست،
روز ِ نهانخانه ی دل ِ بیژن بیژنی و دلشدگان ِ شجریانه!

احساس شدید ِ بی هنری ِ من

ماهی قرمز و سیاه ِ عیدم هر روز سیاهیش کمتر میشه
منم هر روز قرمزیم کمتر میشه

I want my money back!

آب جو ِ بدون الکل دیگه چه کوفتیه!!!!!!!

An opportunity comes once in a life time

زیر دوش دهنم رو اندازه ی سر دوش باز کرده بودم

ببینم چقدر می تونم آب ببلعم

سرم گیج رفت

با کله رفتم تو توالت فرنگی

چقدر آب توش یخ بود

بیخود نیست سگ ها اینقدر دوست دارند ازش آب بخورند

کاش من هم یه هورتی میکشیدم...

ممکنه دیگه موقعیتش پیش نیاد

If u think I'de leave here 4 Blogfa or Persianblog...u're damn Wrong!

Blogspot didn't open during the weekend so I couldn't update!
...I felt so "unexpressed" !

Tuesday, April 15, 2008

امروز، روز مهمی بود

چقدر اتفاق افتاد امروز
چفدر من دوست دارم اینجا بنویسم
چقدر من حوصله اش را ندارم

من به صورتی مداوم از زندگی کردن احساس حمافت میکنم

Monday, April 14, 2008

بازنگری پرونده ی ملی شدن نفت در ایران

گودرز افتخار جهرمی
محمد ترکمان
محمد علی موحد
فرشاد مومنی
عبدالرضا هوشنگ مهدوی
هادی وحید
{+ کاشانی}

امروز تو جلسه اش شرکت کردم
توجیهات اقدام به ملی کردن نفت ، چالش ها و پیامدهای آن
--->عیدی سال 87 من یود

Sunday, April 13, 2008

...حالا دارم توضیح میدم که شازده کجاست...

ساعت 6:20 خارج
ساعت 20 وارد
سر درد شدید
...یه راننده ی تاکسی که هیچ جا رو تو تهران نمیشناسه
خونه
من و یه لیتر Orange Nectar
انقدر که حالت تهوع و دل درد هم به سردردم افزوده شد
...دلم دریا میخواد...


Thursday, April 10, 2008

Hitler

OK! Let's see if I can go around!

We'll be going to Golabdarre tomorrow morning!
And I have so much to do...
I have to give my papers with the proper translation to my friend on Saturday morning!
I have 4 more pages to go and I still haven't even worked on the footnotes!
I haven't cleaned my room yet!
There are many clothes that should be hand washed!
I have to rewrite some of the notes that I took in class in the past week!
I have to go to my tailor!
...And I wanted to write a Ghazal too...
I've chatted away the whole noon and right now I'm still chatting!


...Sometimes I wander if I would ever get there!

...ANYTHING but ordinary PLZ!



Age kasiro ta hala nemishnakhti
ke 4shanbe sobh kolli rah bere ta uni
yek kelase oumoumi dashte bashe
sherkat nakone o bargarde khoune

hala mishnasi

Wednesday, April 09, 2008

tomorrow can always be a better day!

بارون! گرد غم رو از شیشه ی دلم پاک کن

Sof!a's in a fight with Pinky

get out of my head
get off my bed
yea
that's what i said!

...freaking myself out

شده ساعت 6:20 صبح ساعتت رو ببندی
ساعت 6:11 عصر باز کنی
و انقدر محکم بسته باشی که جای سگک کوچولوش خون اومده باشه

to hell

میرم
انقدر میرم تا سرم بخوره به سنگ
بعد انقدر سرم رو میکوبم
تا بشکنه

Saturday, April 05, 2008

یه نکته ی حقوقی جالب

اگر کاری کنی که موهای یک خانم بریزه و دیگه در نیاد باید دیه ی کامل یک قتل نفس رو بپردازی!

87 روز 16 فروردین

فردا تعطیل نیست فیتیله!


دیگه خواب و خوراک تعطیله!

مخ منم پُکیده!

رنگم پریده!

موهام ژولیده!

لباسام چروکیده!

ساعتم خوابیده!

چشمه ­ام خشکیده!

شُعورم کَپَکَیده!

تاول­ صبرم ترکیده!

برنامه ­هام قاطیه!

کِرم ­هام لولیده!

حوصله ­ام پریده!

تخیلاتم خشکیده!

احساساتم آبکیه!

ادب ­ام مالیاتیه!

دم و دستگام پوسیده!

اتاقم زاییده!

گل آفتاب گردونم پلاسیده!

امیدهام ماسیده!

.

دانشگاه الافیه!

TV سر کاریه!

رمان ­ها طویله!

مارک ­ها قلابیه!

غذاها تکراریه!

زن ِ­ فیلتریه!

مردِ­ سنتیه!

.

بی خیال، کلاً رُسَم کشیده!

Friday, April 04, 2008

FC

...Advertising has us chasing cars and clothes, working jobs we hate so we can buy shit we don't need. We're the middle children of history, man. No purpose or place. We have no Great War. No Great Depression. Our Great War's a spiritual war... our Great Depression is our lives. We've all been raised on television to believe that one day we'd all be millionaires, and movie gods, and rock stars. But we won't. And we're slowly learning that fact. And we're very, very pissed off.

Moi: The last time I saw this movie was I think 3 years ago! ...I'll plan to watch it at the first 3 free hours that I find!

Fight Club

If you are reading this then this warning is for you. Every word you read of this is useless fine print is another second off your life. Don't you have other things to do? Is your life so empty that you honestly can't think of a better way to spend these moments? Or are you so impressed with authority that you give respect and credence to all who claim it? Do you read everything you're supposed to read? Do you think everything you're supposed to think? Buy what you're told you should want? Get out of your apartment. Meet a member of the opposite sex. Stop the excessive shopping and masturbation. Quit your job. Start a fight. Prove you're alive. If you don't claim your humanity you will become a statistic. You have been warned... Tyler"

Thursday, April 03, 2008

...Thanks 4 acting like u care!

My stupid ADSL line doesn't allow me to enter Blogspot

So I couldn't update!

Whatever that happens during the day just makes me

hate them*

more and more and more and more and more and …


*"Them" refers to the WHOLE system!



من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید / قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید

I went to Kakh-e Golestan.
I saw our weakness
I felt it with all of my cells
I'm ashamed of having their countries name in my identity card!

I'm fine with being an Iranian but I wish "they" weren't!


PS. It's full of pictures of naked women! ...Hmmm...pas mal... ;)

Wednesday, March 26, 2008

Forever Young

Every story has a beginning but no story truely has an end..

Sailing tO the mOOn



من سال 87 رو خیلی دوست دارم :)
شروعش که شیرین بود :)
یه حسی میگه که از بهترین سالهام خواهد بود!!!
من احساسم هییییییچ وقت اشتباه نمی کند!!!
...

Not that I'm Stubborn or anything...

...I couldn't care less about you...




I don't want to talk about it
I don't want a conversation
I wanna cry in front of you
I wanna sit and stare at you

Tuesday, March 25, 2008

happy but ...

Me taken apart in pieces

Like a puzzle

Analyzing everything

Easier

But now

Can't put the pieces back together!

Happy!

...but lost!

Monday, March 24, 2008

...Dying...

I am certain that after the dust of centuries
has passed over our cities, we, too, will be remembered
not for victories or defeats in battle
or in politics, but for
our contribution to the human spirit.

- John Fitzgerald Kennedy

Don't try to understand this post!




This week's been one of my best weeks!
I'm very relaxed! I feel no burden on my shoulders!
Everything's like when i was in Switzerland!
The same moods, the same smells and perfumes, the same bed, the same musics, the same people...
.
I'm free again!
Thank you God!
I thought I'll never actually get over it but now I'm grateful that it came up!
...I'm free to think again...

Use The Fire Escape!


باید زودتر از اینجا فرار کنم، قبل از اینکه خودم تو پیچیدگی این مردم بپیچم

Sunday, March 23, 2008

Sweeney Todd: Never forgive; Never forget!ُ








چقدر بدم تا ترموستات هایی که تو کنکور سوزوندم رو تعمیر کنی؟
حاضرم واسش جون همه ی دست اندر کارهای آموزش و پرورشمون رو بپردازم!
چی؟
بیشتر از این ها باید بدم!ا

Friday, March 21, 2008

فاطی کماندو


دیشب مردم از غبطه

این دختر

کاری که من در 3-4 سال نمی تونم انجام بدم رو

در دو ماه انجام میده!

جالبیش اینه که واسه تمام این کارهاش هم از من نظر میگیره!

منو خیلی قبول داره

منم خیلی دوسش دارم

.

اگه پسر بودم حتماً می گرفتمش

بی درنگ! سریع! بدون هیچ حرف پس و پیش!

به هر قیمتی!

.

نمی دونم چه طوری اینجوری بازی می کنه

دیشب مردم از غبطه

.

تقصیر خودمه!

من دوست دارم آروم بازی کنم

ولی دیگه از بازی خسته شدم

اینو فقط گفتم،

ولی در هر حال به بازی هام ادامه میدم

می ترسم از روزی که واقعاً خسته بشم و ول کنم!

پات کنم یا با دست خودم مهره هارو بریزم به هم!

.

اون روز، روزی است که طوطی ها را میفروشم!

.

Sunday, March 16, 2008

متعصب


به نظر من "تاریخ" فقط و فقط واسه پند گرفتن است...مطالعه ی تاریخ هیچ سود دیگری ندارد...
کسانی که به تاریخ استناد میکنند و آن را مایه ی افتخار خود میدانند، انسانهای بسیار ضعیف و ترسویی هستند... کسانی که نمیتوانند چشمهاشون رو باز کنند و واقعیت را ببینند، ببیبند که در حال حاضر دارند در لجن زندگی میکنند و به کورش هیچ ربطی ندارند

Monday, March 10, 2008

قمری

خدا خیر بده به این سال قمری!

هی می­چرخه... ما هم خوشحالیم که سال ِ دیگه این تعطیلات میفته وسط ِهفته... کاش بیشتر وسط هفته شهید بشن و کمتر آخر هفته­ها...

... ترجیحاً از سر یا ته به آخر هفته بچسبن که دیگه همه راضی باشیم...

Sunday, March 02, 2008

Unbelievable!

Going to uni in Iran really decreases your expectations from life!!!
***

Today I reached home from uni in less than 45 minutes!

I feel great!

In fact I feel fantastic…

I feel happy that I'm home before sunset!

...Just living here makes you learn how to cope with unbearable conditions such as being in traffic for 3-4(5) hours per day!

We have the same story about food here! If you eat uni's food u really end up appreciating home-made food much more...

The same about praying, when u pray in uni u can't understand a word that you're saying but at home u really happen to appreciate the silence!

The lavatory as well...


Friday, February 29, 2008

I've caught an awful cold today!
We have guests and I was planning to watch "Sweeney Todd" with them but I happen to hardly be able to open my eyes! I stayed in bed for hours; I was worried that I would get a heatstroke under the quilts! :P

I went driving with our own car yesterday, it was much easier than what I thought, I imagined that since I've trained with a Pride, the other cars would take a while to get used to but I was wrong! It takes me hours to get to university and I wasn't thinking about taking our own car because it's too luxurious and I don't want to seem different from others and in fact I like hanging around with my classmates unlike past years but at the same time I have no time to waste and truly, this economic way of transportation is really a waste of time even if I'm with friends!! I assume that from next term I'd come with our car! It was my mom's idea...
I love luxury but I do my best to control it but I'm not gonna pass one third of my life sleeping, one third eating and another third in taxis or buses!!
Tehran sucks!

Saturday, February 16, 2008

GhOoR gHoOr ---> That's my Ringtone

چند روز پیش همش زنگ میزد به مبایلم و با "محدثه" کار داشت. یه پسر جوون بود، شایدم یه مرد پیر که صداش جوون بود...

گفتم اشتباه گرفتید!

2-3 بار دوباره زنگ زد، شماره رو پرسیدم، درست می گرفت!

گفت:

- این شماره به شما واگذار شده؟

-نه

-جدید گرفتید؟

-نه

-شما خونتون طرف های سعادت آباد اینهاست؟

-نه

...

آخرش در کمال نا امیدی گفت:

- پس من این همه مدت با کی حرف میزدم؟

- [ترکیدم از خنده] – [مقداد بعداً پیشنهاد داد که بگم:"شاید من شخصیت­های مختلف دارم، چند ساعت دیگه زنگ بزنید شاید اونی که دتبالشید گوشی رو برداشت!"]

آخرش به خنده بهش گفتم که "متاسفم" !

بیچاره پکر شده بود!

وقتی گفتم "خدا نگهدار"، گفت:"goodbye" !

Tuesday, January 29, 2008

True love is like ghosts, which everyone talks about and few have seen




At the touch of love everyone becomes a poet.
-Plato

So true :)

Saturday, January 19, 2008

حسین




هر چند که پارسا نیم اما نوشته ام
بر لوح دل محبت مردان پارسا

Thursday, January 17, 2008

عاشورا. دكتر علی شريعتي


در عجبم از مردمي که خود زير شلاق ظلم و ستم زندگي مي کنند، و بر حسيني مي گريند که آزادانه زيست

****

حسين بيشتر از آب،تشنه لبيك بود .
اما افسوس كه به جاي افكارش،
زخمهاي تنش را نشانمان دادند ،و بزرگترين درد او را بي آبي معرفي كردند



Saturday, January 05, 2008

لعنت به من

?????????????????????????????????????
?????????????????????????????????????
?????????????????????????????????????

حافظا تکیه بر ایام چو سهوست و خطا

من چرا عشرت امروز به فردا فکنم
?????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????
?????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????
?????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????
?????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????


Tuesday, January 01, 2008

Bored too easily


I have the most interesting and successful life a young girl in my age can have but despite this active life I'm feeling old and slow.
I think it would be wise to take one term off from uni and lay back in my beautiful room watching my parrots caress each other; Or maybe I should take as much lessons as I can so I wouldn't have time to think about mankind's pointless life; specially after eye witnessing a middle aged man commit suicide in the metro I've been wandering more about studying Philo and forgetting Law.