دیشب مثل شب هایی که امتحان ریاضی یا جبر داشتم، از همون شبایی که تمام طولشو تو خواب مسائل جبری حل می کردم و به آخر صفحه آچهار که می رسیدم میدیدم که ایکس و ایگرگ تو آزمایش معادله جواب نمی ده و همشو باید دوباره بنویسم، داشتم همش تمام مواد قانونی رو تند تند میخوندم و تمامش با هم تناقض داشتد و دو ساعت طول کشید تا بتونم دوباره به افکارم نظم بدم و متوجه شم که همش یه خواب بوده! صبح تا سر جلسه احساس می کردم که داغونم... و تعطیل!
دیشب همش به یکی از دوستام داشتم می گفتم که شب حتما خوب بخوابه ولی خودم سه ساعت بیشتر نخوابیدم، خواب که نه ... همشو تو خواب و بیداری بودم ... و تا همین الانش ذهنم هنوز قاطی پاطی... صبح حالم افتضاح بود
کلی دوغ و ماست خورده بودم سر شام ولی نمیدونم چرا خوابم پرید...
دیشب همش به یکی از دوستام داشتم می گفتم که شب حتما خوب بخوابه ولی خودم سه ساعت بیشتر نخوابیدم، خواب که نه ... همشو تو خواب و بیداری بودم ... و تا همین الانش ذهنم هنوز قاطی پاطی... صبح حالم افتضاح بود
کلی دوغ و ماست خورده بودم سر شام ولی نمیدونم چرا خوابم پرید...
No comments:
Post a Comment