Sunday, July 12, 2009

میخام برم زیر تختم بخوابم
میخام کرم شم
میخام نا مرئی شم
میخام تو یه درخت جذب شم و توش فرو برم و گم شم
میخام مجسمه شم، یه مجسمه سنگی
میخام بخار شم برم همراه باد
میخام یه گلوله شم و قلبتو بشکافم
میخام مثل پفک پوک شم
میخام هر قطره که از دوش میریزه روم یه ذره ازم رو با خودش ببره تو چاه آب
میخوام مثل عقل از سرت بپرم
میخام من نباشم
میخام هیشکی نباشه
میخام فقط شکوفه های صورتی باشن
که از درخت میریزن

بی باک

تا دهقان فداکار پیر نشده
پشت هم شیم
جای حسودی
خوشال از رشد هم شیم
بذارم پشتش ترکوندما ولی احساس آزادی عمل نمی کنم
نمی دونم این محدودیت رو از کجا حس می کنم
ولی تو چهار دیواریشون گیر کردم

باید فرار کنم
ولی نمی تونم

پس باس بسازم

این نیز بگذرد

مریم! آروم باش! نفس عمییییییق، نفس عمیییییق