Saturday, January 02, 2010


این نظام هرگز کاری برای بهتر شدن وضع اقتصادی و فرهنگی جامعه نخواهد کرد

همین که مردم از نگرانیه نون شبشون در بیان اولین کاری که می کنن اینه که این نظام فاسد رو میارن پایین

حفظ نظام واجب است

بررسی نوع وجوب در جمله­ی :"حفظ نظام واجب است"

«حفظ نظام» از لحاظ ِ اصولی، عملی است که انجام آن محتاج به قصد قربت نیست در نتیجه از زمره­ی عبادات خارج و در معاملات قرار می­گیرد. این جمله توسط یکی از مراجع تقلید در اوایل انقلاب اسلامی بیان گشته و در این چند خط به نوع وجوب این جمله می­پردازیم.

در ابتدا این نکته­ را باید مورد توجه داشت که همه­ی واجب­ها نسبت به عقل، بلوغ و قدرت مشروط هستند و این سه از شرایط عامه­ی تکلیف­اند.

بررسی نوع وجوب این جمله کمک می­کند تا متوجه شویم که این وجوب در حفظ نظام در چه مواقعی مدخلیت پیدا می­کند. در اینجا فرض بر این است که منظور جمله­ی «حفظ این نظام واجب است» بوده و این حذف معنوی گشته است. منظور از «این نظام» نظام جمهوری اسلامی ایران به شکل کنونی و با خط مشی و سیاست در حال اجرای آن است.

برای تشخیص اینکه حفظ نظام چگونه واجبی است باید ابتدا اهداف اصلی آن را مورد بحث قرار داد زیرا در تعیین نوع واجب تشخیص صحیح "هدف اصلی" بسیار مهم است.

هدف اصلی از این نظام، حکومت و ولایت الله بر جامعه است که به امام دوازدهم و به نیابت به ولی فقیه داده شده است تا در آن احکام اسلامی به مرحله­ی اجرا برسند و انسان را به مقام والا و درجات عالیه برساند. ادعا می­شود که دین اسلام تمام مقررات لازم برای ایجاد حکومت را در بر دارد و هدف آن نیز ایجاد یک حکومت بوده همانطور که حضرت رسول نیز به ایجاد این حکومت پرداخت و به آن در صدر اسلام جامه­ی عمل پوشاند و رهبر سیاسی، اجتماعی و دینی جامعه­­ی خود شد. حال ادعایی که بر این جمهوری اسلامی در قردن بیستم می­شود همان تنظیم حکومت اسلامی و به عمل درآوردن این قالب حکومتی در جامعه­­ی مدرن است، کاری که امامان و بزرگان دین پیش از اینان به آن دست نزدند و این امر خطیر را به عهده­ی امام دوازدهم گذاردند. ادعا می­شود که احکام و موازین اسلامی تنها در این قالب است که به بهترین شکل قابلیت پیاده شدن را دارند و در نتیجه در تشکیل و حفظ آن هزینه­های بسیاری چه مادی و چه معنوی پرداخته شده است در ایران.

باید بدین نکته توجه داشت که آیا اهدافی مهم در جلو هستند و این نظام در پی آن اهداف است که کشیده می­شود یا این نظام در جلو در حال حرکت است و اهدافی برای حفظ این نظام در نظر گرفته شده است.

جمله «حفظ نظام واجب است» از نظر نوع واجب، یک واجب اصلی است زیرا شارع آن را بیان نموده و شورای نگهبان که در صورت وجود ایرادی در سخن رهبر اجازه­ی رد و اشکال­گیری دارند اعتراضی به آن وارد نکردند پس یک واجب تبعی که به صورت عقلی و بدون دستور مستقل شارع به وجود آمده نمی­باشد.

این جمله یک واجب کفایی است که با در دست گرفتن این حفاظت توسط ارتش، نیروی انتظامی، سپاه، و بسیج و وزارت دفاع از عهده­­ی دیگران خارج است و غیر موقت است زیرا وقت خاصی برای آن تعیین نشده و از نوع فوری نیز می­باشد چون با بی­توجهی و گذر زمان موقعیت حفاظت از دست رفته و دیگر قابل اعاده نخواهد بود.

حفظ نظام یک واجب تعیینی و توصلی است و نیازی به توضیح ندارد. در مورد مطلق یا مشروط بودن آن جای بحث ا ست. مطلق بودن یا مشروط بودن از امور نسبی­اند و وجوب تکلیف ممکن است نسبت به امری مطلق و نسبت به امر دیگری مشروط باشد. به نظر می­آید که یک امر مطلق است با توجه به توضیحاتی که در مورد معلق یا منجز بودن آن گفته می­شود.

در نظریه و در نگاه اول حفظ نظام واجب معلق است زیرا تا خطری وجود نداشته باشد حفاظتی نیز لازم نمی­شود ولی در عمل یک واجب منجز است (نویسنده در این مقاله قایل به صحت واجب معلق است) زیرا عملا در همه حال عده­ای مشغول به انجام این کار هستند و به صورت کفایی از دوش دیگران برداشته می­شود، حال چه به صورت فیزیکی در میدان جنگ و چه از نظر تئوری و آموزشی، چون حفظ یک موقعیت یک فعل متداوم است و نیاز به استمرار دارد و وابسته به وجود یک خطر یا حمله (چه سرد و چه با نبردی آشکارا) ندارد و گاها حتی برای حفظ یک نظام مجبور به ایجاد دشمنان و موقعیت­های اضطراب انگیز فرضی نیز می شویم در جهت ایجاد حب و بغض نسبت به افراد و دول خاص جهت حفظ یک نظام. «حفظ یک نظام» را می­توان بسیار موسع و در برابر مسایل بسیاری تعریف کرد که لزوما یک "عکس العمل" به عملی علیه نظام می­تواند نباشد. حفظ یک موضع می­تواند به معنای جلوگیری از قرار گرفتن در موقعیت نامناسب و انجام اعمال لازم جهت قوی نگاه داشتن آن نیز باشد.

از نظر غیری یا نفسی بودن نیز بسیار قابل بحث و بررسی است.

واجب نفسی، واجبی است که به خاطر خودش آن را انجام می­دهند. مانند نماز، روزه و حج در شرع و صدور حکم در عرف. واجب غیری، واجبی است که به خاطر امر دیگری آن را انجام می­دهند (واجب بغیره) و مطلوبیت آن اکتسابی است، چنانکه وضو را به خاطر نماز و تحقیقات مقدماتی را بخاطر صدور حکم انجام دهند.

در اصل با توجه به توضیحات آمده حفظ این نظام را واجبی غیری متصور می­شویم زیرا برای اهداف دیگری که اصل و جوهره­ی اسلام­اند شکل گرفته و ادعای به وجود آوردن جامعه­ای اسلامی همراه با شکل اسلامی اقتصاد و سیاست را دارد.

مساله­ای در اینجا مطرح می­شود که آیا این اهداف در خارج از این نظام قابل پیاده کردن نیستند و در کشورهای دیگر که تعداد مردم مسلمان­ آن بسیاراند مانند مالزی، اندونزی و بعضی کشورهای آفریقایی چرا چنین حکومتی را تشکیل ندادند ولی همچنان به صورتی فراگیر زندگی روزمره­ی آنان طبق موازین اسلامی است؟ آیا این نظام برای این اهداف اسلامی ایجاد شده یا اهداف دیگری را نیز در زیر لوای خود دارد و صرفا اهداف والای اسلامی را شب و روز به خورد مردم می­دهد؟ یعنی می­تواند اسلام باشد ولی این نظام نباشد؛ یعنی این نظام یک سری منافع برای قشری خاص به وجود آورده است که قبل از انقلاب و در کشورهای مسلمان دیگر وجود نداشته است.

باید به شکلی تاریخی نیز بر این مساله کار کرد و به نکاتی در مورد قبل از تشکیل نظام پرداخت. آیت الله خمینی در کتاب «کشف الاسرار» رژیم شاهنشاهی را به عنوان شکل موقت حکومت سیاسی تا قبل از ظهور پذیرفته بود اما در کتاب «حکومت اسلامی» برداشت عدم کسب قدرت سیاسی را مورد انتقاد قرار داد و مدعی شد که شرکت علما در امور سیاسی نه تنها لازم که واجب است.

ولایت فقیه یک تئوری جدید انقلابی برای کسب قدرت سیاسی در پوشش مذهبی بود.

در اینجا باید به متن (context) هم توجه کنیم و در این صورت دلیل مطرح شدن این مطلب را می­توانیم متوجه شویم که بخاطر" وجوب مقدمه­­ی معد" آن است که در نتیجه­ی واجب کردن حفظ نظام به وجود می­آید؛ اعمالی که جهت پیش­برد و استوار سازی نظام مورد بیان و تاکید قرار گرفته.

با توجه به مکان و موقعیت زمانی که این جمله بیان شده است بیشتر احتمال می­رود که منظور از حفظ نظام حفظ اشخاص و قشر خاصی بوده و کلمه­­ی نظام به عنوان کلمه­ای که به صورت عام در بر گیرنده­­ی جمیع این اشخاص منتفع بوده است استفاده گردیده. با این توضیح بر متن (context) باید گفت که واجب نفسی بوده در اصل و هدف اصلی حفظ قدرت و موقعیت فعلی عده­ای است.

در صورتی که نفسی بودن یا غیری بودن واجبی مورد تردید باشد، اطلاق صیغه­ی امر ظهور در وجوب نفسی دارد زیرا وجوب غیری به بیان اضافی نیاز دارد.

هرگاه شک کردیم که یک واجب توصلی است یا تعبدی، نفسی است یا غیری، عینی است یا کفایی، تعیینی است یا تخییری مقتضای قاعده­ی اولیه توصلی بودن، نفسی بودن، عینی بودن و تخییری بودن است.

در آخر قابل ذکر است که اگر از روی مصلحت و برای حفظ نظام، قانونی در نظام حقوقی این کشور به تصویب برسد که منطبق و گاها خلاف احکام بیان شده­ی دین اسلام باشد منجر به این نتیجه می­شود که این نظام یک امر نفسی است و قوانین و عناوینی که تحت آن عمل می­شود شعار و رنگ و لعابی بیش نیست.

در صورتی که برای اعمال حاکمیت، سیاست و رویکردی در پیش گیرند که خلاف روح صلح و سازشی اسلامی باشد و فتنه انگیز باشد و خلاف آنچه ما از سیره­­­ی رسول اکرم و امام علی و دیگر امامان در اداره­ی مملکت و مقابله با مخالفانشان در تاریخ می­خوانیم باشد این نفسی بودن حفظ نظام بیش از پیش به اثبات می­رسد.



تحقیق کلاسی اصول فقه 1

13/8/88