بررسی نوع وجوب در جملهی :"حفظ نظام واجب است"
«حفظ نظام» از لحاظ ِ اصولی، عملی است که انجام آن محتاج به قصد قربت نیست در نتیجه از زمرهی عبادات خارج و در معاملات قرار میگیرد. این جمله توسط یکی از مراجع تقلید در اوایل انقلاب اسلامی بیان گشته و در این چند خط به نوع وجوب این جمله میپردازیم.
در ابتدا این نکته را باید مورد توجه داشت که همهی واجبها نسبت به عقل، بلوغ و قدرت مشروط هستند و این سه از شرایط عامهی تکلیفاند.
بررسی نوع وجوب این جمله کمک میکند تا متوجه شویم که این وجوب در حفظ نظام در چه مواقعی مدخلیت پیدا میکند. در اینجا فرض بر این است که منظور جملهی «حفظ این نظام واجب است» بوده و این حذف معنوی گشته است. منظور از «این نظام» نظام جمهوری اسلامی ایران به شکل کنونی و با خط مشی و سیاست در حال اجرای آن است.
برای تشخیص اینکه حفظ نظام چگونه واجبی است باید ابتدا اهداف اصلی آن را مورد بحث قرار داد زیرا در تعیین نوع واجب تشخیص صحیح "هدف اصلی" بسیار مهم است.
هدف اصلی از این نظام، حکومت و ولایت الله بر جامعه است که به امام دوازدهم و به نیابت به ولی فقیه داده شده است تا در آن احکام اسلامی به مرحلهی اجرا برسند و انسان را به مقام والا و درجات عالیه برساند. ادعا میشود که دین اسلام تمام مقررات لازم برای ایجاد حکومت را در بر دارد و هدف آن نیز ایجاد یک حکومت بوده همانطور که حضرت رسول نیز به ایجاد این حکومت پرداخت و به آن در صدر اسلام جامهی عمل پوشاند و رهبر سیاسی، اجتماعی و دینی جامعهی خود شد. حال ادعایی که بر این جمهوری اسلامی در قردن بیستم میشود همان تنظیم حکومت اسلامی و به عمل درآوردن این قالب حکومتی در جامعهی مدرن است، کاری که امامان و بزرگان دین پیش از اینان به آن دست نزدند و این امر خطیر را به عهدهی امام دوازدهم گذاردند. ادعا میشود که احکام و موازین اسلامی تنها در این قالب است که به بهترین شکل قابلیت پیاده شدن را دارند و در نتیجه در تشکیل و حفظ آن هزینههای بسیاری چه مادی و چه معنوی پرداخته شده است در ایران.
باید بدین نکته توجه داشت که آیا اهدافی مهم در جلو هستند و این نظام در پی آن اهداف است که کشیده میشود یا این نظام در جلو در حال حرکت است و اهدافی برای حفظ این نظام در نظر گرفته شده است.
جمله «حفظ نظام واجب است» از نظر نوع واجب، یک واجب اصلی است زیرا شارع آن را بیان نموده و شورای نگهبان که در صورت وجود ایرادی در سخن رهبر اجازهی رد و اشکالگیری دارند اعتراضی به آن وارد نکردند پس یک واجب تبعی که به صورت عقلی و بدون دستور مستقل شارع به وجود آمده نمیباشد.
این جمله یک واجب کفایی است که با در دست گرفتن این حفاظت توسط ارتش، نیروی انتظامی، سپاه، و بسیج و وزارت دفاع از عهدهی دیگران خارج است و غیر موقت است زیرا وقت خاصی برای آن تعیین نشده و از نوع فوری نیز میباشد چون با بیتوجهی و گذر زمان موقعیت حفاظت از دست رفته و دیگر قابل اعاده نخواهد بود.
حفظ نظام یک واجب تعیینی و توصلی است و نیازی به توضیح ندارد. در مورد مطلق یا مشروط بودن آن جای بحث ا ست. مطلق بودن یا مشروط بودن از امور نسبیاند و وجوب تکلیف ممکن است نسبت به امری مطلق و نسبت به امر دیگری مشروط باشد. به نظر میآید که یک امر مطلق است با توجه به توضیحاتی که در مورد معلق یا منجز بودن آن گفته میشود.
در نظریه و در نگاه اول حفظ نظام واجب معلق است زیرا تا خطری وجود نداشته باشد حفاظتی نیز لازم نمیشود ولی در عمل یک واجب منجز است (نویسنده در این مقاله قایل به صحت واجب معلق است) زیرا عملا در همه حال عدهای مشغول به انجام این کار هستند و به صورت کفایی از دوش دیگران برداشته میشود، حال چه به صورت فیزیکی در میدان جنگ و چه از نظر تئوری و آموزشی، چون حفظ یک موقعیت یک فعل متداوم است و نیاز به استمرار دارد و وابسته به وجود یک خطر یا حمله (چه سرد و چه با نبردی آشکارا) ندارد و گاها حتی برای حفظ یک نظام مجبور به ایجاد دشمنان و موقعیتهای اضطراب انگیز فرضی نیز می شویم در جهت ایجاد حب و بغض نسبت به افراد و دول خاص جهت حفظ یک نظام. «حفظ یک نظام» را میتوان بسیار موسع و در برابر مسایل بسیاری تعریف کرد که لزوما یک "عکس العمل" به عملی علیه نظام میتواند نباشد. حفظ یک موضع میتواند به معنای جلوگیری از قرار گرفتن در موقعیت نامناسب و انجام اعمال لازم جهت قوی نگاه داشتن آن نیز باشد.
از نظر غیری یا نفسی بودن نیز بسیار قابل بحث و بررسی است.
واجب نفسی، واجبی است که به خاطر خودش آن را انجام میدهند. مانند نماز، روزه و حج در شرع و صدور حکم در عرف. واجب غیری، واجبی است که به خاطر امر دیگری آن را انجام میدهند (واجب بغیره) و مطلوبیت آن اکتسابی است، چنانکه وضو را به خاطر نماز و تحقیقات مقدماتی را بخاطر صدور حکم انجام دهند.
در اصل با توجه به توضیحات آمده حفظ این نظام را واجبی غیری متصور میشویم زیرا برای اهداف دیگری که اصل و جوهرهی اسلاماند شکل گرفته و ادعای به وجود آوردن جامعهای اسلامی همراه با شکل اسلامی اقتصاد و سیاست را دارد.
مسالهای در اینجا مطرح میشود که آیا این اهداف در خارج از این نظام قابل پیاده کردن نیستند و در کشورهای دیگر که تعداد مردم مسلمان آن بسیاراند مانند مالزی، اندونزی و بعضی کشورهای آفریقایی چرا چنین حکومتی را تشکیل ندادند ولی همچنان به صورتی فراگیر زندگی روزمرهی آنان طبق موازین اسلامی است؟ آیا این نظام برای این اهداف اسلامی ایجاد شده یا اهداف دیگری را نیز در زیر لوای خود دارد و صرفا اهداف والای اسلامی را شب و روز به خورد مردم میدهد؟ یعنی میتواند اسلام باشد ولی این نظام نباشد؛ یعنی این نظام یک سری منافع برای قشری خاص به وجود آورده است که قبل از انقلاب و در کشورهای مسلمان دیگر وجود نداشته است.
باید به شکلی تاریخی نیز بر این مساله کار کرد و به نکاتی در مورد قبل از تشکیل نظام پرداخت. آیت الله خمینی در کتاب «کشف الاسرار» رژیم شاهنشاهی را به عنوان شکل موقت حکومت سیاسی تا قبل از ظهور پذیرفته بود اما در کتاب «حکومت اسلامی» برداشت عدم کسب قدرت سیاسی را مورد انتقاد قرار داد و مدعی شد که شرکت علما در امور سیاسی نه تنها لازم که واجب است.
ولایت فقیه یک تئوری جدید انقلابی برای کسب قدرت سیاسی در پوشش مذهبی بود.
در اینجا باید به متن (context) هم توجه کنیم و در این صورت دلیل مطرح شدن این مطلب را میتوانیم متوجه شویم که بخاطر" وجوب مقدمهی معد" آن است که در نتیجهی واجب کردن حفظ نظام به وجود میآید؛ اعمالی که جهت پیشبرد و استوار سازی نظام مورد بیان و تاکید قرار گرفته.
با توجه به مکان و موقعیت زمانی که این جمله بیان شده است بیشتر احتمال میرود که منظور از حفظ نظام حفظ اشخاص و قشر خاصی بوده و کلمهی نظام به عنوان کلمهای که به صورت عام در بر گیرندهی جمیع این اشخاص منتفع بوده است استفاده گردیده. با این توضیح بر متن (context) باید گفت که واجب نفسی بوده در اصل و هدف اصلی حفظ قدرت و موقعیت فعلی عدهای است.
در صورتی که نفسی بودن یا غیری بودن واجبی مورد تردید باشد، اطلاق صیغهی امر ظهور در وجوب نفسی دارد زیرا وجوب غیری به بیان اضافی نیاز دارد.
هرگاه شک کردیم که یک واجب توصلی است یا تعبدی، نفسی است یا غیری، عینی است یا کفایی، تعیینی است یا تخییری مقتضای قاعدهی اولیه توصلی بودن، نفسی بودن، عینی بودن و تخییری بودن است.
در آخر قابل ذکر است که اگر از روی مصلحت و برای حفظ نظام، قانونی در نظام حقوقی این کشور به تصویب برسد که منطبق و گاها خلاف احکام بیان شدهی دین اسلام باشد منجر به این نتیجه میشود که این نظام یک امر نفسی است و قوانین و عناوینی که تحت آن عمل میشود شعار و رنگ و لعابی بیش نیست.
در صورتی که برای اعمال حاکمیت، سیاست و رویکردی در پیش گیرند که خلاف روح صلح و سازشی اسلامی باشد و فتنه انگیز باشد و خلاف آنچه ما از سیرهی رسول اکرم و امام علی و دیگر امامان در ادارهی مملکت و مقابله با مخالفانشان در تاریخ میخوانیم باشد این نفسی بودن حفظ نظام بیش از پیش به اثبات میرسد.
13/8/88
No comments:
Post a Comment