زندگیت در دو بخش خلاصه میشه یا در تقلای به خواب رفتنی یا در تقلای بیدار شدنی
تو مثل پشمک می مونی یه میله ی باریک که دورش کلی پشمه
البته به همون خوشمزگی هم هستی
Saturday, April 25, 2009
آرزوم اینه که یه روزی همه ی برگه های چرک نویسی که تو کمدم دارم رو استفاده کرده باشم
Friday, April 24, 2009
بین کار و احساس بین خستگی و هیجان بین آینده و اکنونم
Tuesday, April 21, 2009
اولین باری که عاشقت شدم یادته؟ من یه کرم سیب بودم و تو یه کرم ابریشم. من قول دادم که هیچ وقت سیب نخورم و توام قول دادی که دور خودت پیله نبندی . اما ... من فقط یه گاز از سیب زدم و توام از غصه دور خودت پیله بستی . حالا دومین باره که عاشقت شدم اما من هنوز یه کرم سیبم با یه سیب که دیگه جایی واسه خوردنش نمونده. اما تو یه پروانه خوشگلی . از هر چی سیبه متنفرم