علاقه ای به شنیدن داستان هایی در مورد آدم های ضعیف ندارم
Thursday, May 28, 2009
Wednesday, May 27, 2009
Monday, May 25, 2009
JJ
Sobh Lokht mano to Kenare Saahel
Shab Shik Bara Operaye Wagner
Bepparim bala
Tooye in Sen Behtarin Jaha eshgh Kardim Maha
OON Bala ba ye Ghaliche
Daad Zadim Zamin Saafe Galile
ساعت 9
باور کن
زندگی همین امروزه
لحظه ای که تکرار نمیشه
فرصتی که هیچ وقت نداشتی
شاید
تنها شانس تو
همین امروزه
زندگی همین امروزه
لحظه ای که تکرار نمیشه
فرصتی که هیچ وقت نداشتی
شاید
تنها شانس تو
همین امروزه
Friday, May 15, 2009
Bargh mizanim Chon Almaasim
Hamoon joori ke mikham Boodamo Hastam
Paride Yekam Range Soorato Dastam
Chon mese Hamishe roo Doodamo Mastam
Engar donya male mane Ey vaay Engar Male mane
Engar donya male mane Ey vaay Engar Male mane
Donya Mane Divoonaro Avord too In Divoone Khoone
Har kiam didam Mese khodam Divoone Boode
Biroone khoone nemire mimoone midoone khoobe
Botryaa Vaa Mishan Alaki Doone Doone
برخورد با سکس یکی از ظریف ترین مشکلات داستان است، این مساله در کنار سیاست، شاید دشوارترین مسایل برای نویسنده باشند. از آنجا که در این دو مساله نویسنده و خواننده هر دو بار سنگینس از تعصب و اعتقادات ریشه دار را وارد روایت می کنند، مشکل می توان وانمود کرد که ما خیلی طبیعی و فاقد پیش داوری هستیم، مشکل می توان مضامینی در مورد این دو مساله "ابداع" کرد و به آن ها نوعی استقلال داد.
ماریو بارگاس یوسا
از کتاب "عیش مدام"
فلوبر و مادام بوواری
ترجمه ی عبدالله کوثری
ماریو بارگاس یوسا
از کتاب "عیش مدام"
فلوبر و مادام بوواری
ترجمه ی عبدالله کوثری
Thursday, April 30, 2009
Tuesday, April 28, 2009
Sunday, April 26, 2009
ساعت 1:05 صبح پشه ه داشت منو میکرد
با اینکه 5 تا پشه کشته بودم تا اون موقع ولی این یکی رو هر چی کردم نتونستم ببینم، فقط صداش میومد
تو تخت به خودم گفتم
"می شه پاشی این پشه رو بکشی؟"
نصفه شبی کلی با واج آراییم حال کردم!
ظهرشم رو مبل این اومد:
نرو از پیشم
می خوام تو بقلت پیر بشم
... شاید بتونم متن های رپ ام رو بفروشم :P
با اینکه 5 تا پشه کشته بودم تا اون موقع ولی این یکی رو هر چی کردم نتونستم ببینم، فقط صداش میومد
تو تخت به خودم گفتم
"می شه پاشی این پشه رو بکشی؟"
نصفه شبی کلی با واج آراییم حال کردم!
ظهرشم رو مبل این اومد:
نرو از پیشم
می خوام تو بقلت پیر بشم
... شاید بتونم متن های رپ ام رو بفروشم :P
Saturday, April 25, 2009
Tuesday, April 21, 2009
اولین باری که عاشقت شدم یادته؟ من یه کرم سیب بودم و تو یه کرم ابریشم. من قول دادم که هیچ وقت سیب نخورم و توام قول دادی که دور خودت پیله نبندی . اما ... من فقط یه گاز از سیب زدم و توام از غصه دور خودت پیله بستی . حالا دومین باره که عاشقت شدم اما من هنوز یه کرم سیبم با یه سیب که دیگه جایی واسه خوردنش نمونده. اما تو یه پروانه خوشگلی . از هر چی سیبه متنفرم
یه پی ام رو یاهو
یه پی ام رو یاهو
Tuesday, April 14, 2009
Thursday, April 09, 2009
Saturday, April 04, 2009
Friday, April 03, 2009
Wednesday, March 18, 2009
Tuesday, March 17, 2009

چهار شنبه سوریم تموم شد
خوش گذشت، آتیشمون خیلی خفن بود، بابام همه ی چوب هایی که تو هرس کردن درومده بود رو واسه امشب نگه داشته بود
یکی از انگشتام هم سوخت
بابای ی ی ی ی ی ... میسوزه ه ه ه ه ه ه ه
زهرا و احمد (دختر داییم و پسر داییم) یه بار با هم اومدن از رو آتیش بپرن و درست بالای آتیش به هم خوردن و اگه احمد زهرا رو نمی گرفت اوفتاده بود تو آتیش، ترسیدیم همه
پسر بچه ی همسایه اومده بود لب دیوار نگاه می کرد، هر چی گفتم پاشو بیا اینور نیومد
خوش گذشت، آتیشمون خیلی خفن بود، بابام همه ی چوب هایی که تو هرس کردن درومده بود رو واسه امشب نگه داشته بود
یکی از انگشتام هم سوخت
بابای ی ی ی ی ی ... میسوزه ه ه ه ه ه ه ه
زهرا و احمد (دختر داییم و پسر داییم) یه بار با هم اومدن از رو آتیش بپرن و درست بالای آتیش به هم خوردن و اگه احمد زهرا رو نمی گرفت اوفتاده بود تو آتیش، ترسیدیم همه
پسر بچه ی همسایه اومده بود لب دیوار نگاه می کرد، هر چی گفتم پاشو بیا اینور نیومد
سه تا ماهی واسه عید خریدن
دو تاش قرمزه، که یکیش شاخ داره و سومی یه ماهیه کوچولویه بد رنگه
یکیش قرمز و سفیده که میثمه، یکیش قرمز و مشکیه که حتما مقداده چون از همه تیره تره
.
حتما این بیریخته هم منم دیگه
.
عاشق این خرید کردنشونم، میدونی
.
اسماشون به ترتیب بالا هست کمال و جمال و جیران
جیران گوششو میتونه با دمش بخارونه
دو تاش قرمزه، که یکیش شاخ داره و سومی یه ماهیه کوچولویه بد رنگه
یکیش قرمز و سفیده که میثمه، یکیش قرمز و مشکیه که حتما مقداده چون از همه تیره تره
.
حتما این بیریخته هم منم دیگه
.
عاشق این خرید کردنشونم، میدونی
.
اسماشون به ترتیب بالا هست کمال و جمال و جیران
جیران گوششو میتونه با دمش بخارونه
May we never let the things we can't have, or don't have, or shouldn't have, spoil our enjoyment of the things we do have and can have. As we value our happiness let us not forget it, for one of the greatest lessons in life is learning to be happy without the things we cannot or should not have.
- Richard L. Evans
- Richard L. Evans
Monday, March 16, 2009
پدر به مادر میگوید
لعنت به هر چی ماهی و هر چه مرغ
وقتی که من بمیرم دیگر
چه فرق میکند که باغچه باشد
یا باغچه نباشد
برای من حقوق تقاعد کافی ست
مادر تمام زندگیش
سجاده ایست گسترده
درآستان وحشت دوزخ
مادر همیشه در ته هر چیزی
دنبال جای پای معصیتی می گردد
و فکر می کند که باغچه را کفر یک گیاه
آلوده کرده است
مادر تمام روز دعا می خواند
مادر گناهکار طبیعی ست
و فوت میکند به تمام گلها
و فوت میکند به تمام ماهی ها
و فوت میکند به خودش
مادر در انتظار ظهور است
و بخششی که نازل خواهد شد
برادرم به باغچه می گوید قبرستان
برادرم به اغتشاش علفها می خندد
و از جنازه ی ماهی ها
که زیر پوست بیمار آب
به ذره های فاسد تبدیل میشوند
شماره بر می دارد
برادرم به فلسفه معتاد است
برادرم شفای باغچه را
در انهدام باغچه می داند
فروغ
لعنت به هر چی ماهی و هر چه مرغ
وقتی که من بمیرم دیگر
چه فرق میکند که باغچه باشد
یا باغچه نباشد
برای من حقوق تقاعد کافی ست
مادر تمام زندگیش
سجاده ایست گسترده
درآستان وحشت دوزخ
مادر همیشه در ته هر چیزی
دنبال جای پای معصیتی می گردد
و فکر می کند که باغچه را کفر یک گیاه
آلوده کرده است
مادر تمام روز دعا می خواند
مادر گناهکار طبیعی ست
و فوت میکند به تمام گلها
و فوت میکند به تمام ماهی ها
و فوت میکند به خودش
مادر در انتظار ظهور است
و بخششی که نازل خواهد شد
برادرم به باغچه می گوید قبرستان
برادرم به اغتشاش علفها می خندد
و از جنازه ی ماهی ها
که زیر پوست بیمار آب
به ذره های فاسد تبدیل میشوند
شماره بر می دارد
برادرم به فلسفه معتاد است
برادرم شفای باغچه را
در انهدام باغچه می داند
فروغ
Sunday, March 15, 2009
Thursday, March 12, 2009
Wednesday, March 11, 2009
به شيطان گفتم: «لعنت بر شيطان»! لبخند زد.
پرسيدم: «چرا مي خندي؟»
پاسخ داد:«از حماقت تو خنده ام مي گيرد»
پرسيدم: «مگر چه كرده ام؟» گفت: «مرا لعنت مي كني در حالي كه هيچ بدي در حق تو نكرده ام»
با تعجب پرسيدم: «پس چرا زمين مي خورم؟!»
جواب داد: «نفس تو مانند اسبي است كه آن را رام نكرده اي. نفس تو هنوز وحشي است؛ تو را زمين مي زند.»
پرسيدم: «پس تو چه كاره اي؟»
پاسخ داد: «هر وقت سواري آموختي، براي رَم دادن اسب تو خواهم آمد؛ فعلاً برو سواري بياموز>>د
پرسيدم: «چرا مي خندي؟»
پاسخ داد:«از حماقت تو خنده ام مي گيرد»
پرسيدم: «مگر چه كرده ام؟» گفت: «مرا لعنت مي كني در حالي كه هيچ بدي در حق تو نكرده ام»
با تعجب پرسيدم: «پس چرا زمين مي خورم؟!»
جواب داد: «نفس تو مانند اسبي است كه آن را رام نكرده اي. نفس تو هنوز وحشي است؛ تو را زمين مي زند.»
پرسيدم: «پس تو چه كاره اي؟»
پاسخ داد: «هر وقت سواري آموختي، براي رَم دادن اسب تو خواهم آمد؛ فعلاً برو سواري بياموز>>د
اولین روز تعطیلاته
.
دیروز که کلی خندیدیم
شب هم کلی خوابیدم
.
ائتلافمان رای آورد و ما هستیم انجمن اسلامی ... گروه خیلی خوبی دور هم جمع شدیم به نظرم ... شروع قوی خواهیم داشت
.
این عید هیچ جا نمیرم، هیچ هیجانی بابتش ندارم جز اینکه بخاطرعید دیدنی ها از حالا حوصله ام سر رفته، احتمالا هر دفعه یه دلیلی بیارم و جایی نرم ولی بلاخره جلو ی مهمونای خودمون که باید بیام
.
درس خواهم خواند، زیاد، دَدَر بازیام زیاد شده
.
دیروز که کلی خندیدیم
شب هم کلی خوابیدم
.
ائتلافمان رای آورد و ما هستیم انجمن اسلامی ... گروه خیلی خوبی دور هم جمع شدیم به نظرم ... شروع قوی خواهیم داشت
.
این عید هیچ جا نمیرم، هیچ هیجانی بابتش ندارم جز اینکه بخاطرعید دیدنی ها از حالا حوصله ام سر رفته، احتمالا هر دفعه یه دلیلی بیارم و جایی نرم ولی بلاخره جلو ی مهمونای خودمون که باید بیام
.
درس خواهم خواند، زیاد، دَدَر بازیام زیاد شده
Tuesday, March 10, 2009
Saturday, March 07, 2009
Friday, March 06, 2009
چقدر خوبه که می شه از خونه آپ کرد
چقدر بده که دفه ی بعد که می خوام یه چیزی بنویسم باز فیلتره
چقدر خوبه که من اینجا رو ول نمی کنم برم تو یه چی چی فا یی بلاگ بزم
چقدر بده که یونی سرم شلوغه و نمی رسم اونجا آپ کنم
چقدر بده که من الان سورپرایز شدم که اجازه ی ورود داد و هیچی واسه گفتن ندارم
...
جدیدا خیلی ادم زمینی شدم
...
من زندگی بی بند و بار رو دوست دارم، فقط اخلاق و شعور مهمه، بقیه اش **شره
...
تورو خدا باز احمدی نژاد نیاد
چقدر بده که دفه ی بعد که می خوام یه چیزی بنویسم باز فیلتره
چقدر خوبه که من اینجا رو ول نمی کنم برم تو یه چی چی فا یی بلاگ بزم
چقدر بده که یونی سرم شلوغه و نمی رسم اونجا آپ کنم
چقدر بده که من الان سورپرایز شدم که اجازه ی ورود داد و هیچی واسه گفتن ندارم
...
جدیدا خیلی ادم زمینی شدم
...
من زندگی بی بند و بار رو دوست دارم، فقط اخلاق و شعور مهمه، بقیه اش **شره
...
تورو خدا باز احمدی نژاد نیاد
Saturday, January 03, 2009
Tuesday, December 30, 2008
agha in term koli saramo khalvat kardam ke faghat dars bekhounam vali ye mahe akhar ke jeddi mishe kara na-khod-agah dobare varede systeme ghabli shodam o dars o kelasa vel shodand ... ye " pesare " khoshgel, ye doost dokhtare jigar, 3 ta kare noon o ab dar va kolli kare heisyati ke bayad hatman anjam mishod ... agha ma ahle dars nistim, bezar estefa bedam khallas digeh! ... man az aval gharar bood tarke tahsil konam! ... valla man eshtebahi-am ...
...
hey miram zanjan, halam az teh be ham mikhore, mikham beram shomali jaii zendegi konam, halam az teh be ham mikhore, mikham beram ye shahre SABZ ke AB dare o aroome, saket o bigereh o vasii' o latife! halam az teh be ham mikhore ... man belakhare shahramo peyda mikonam ... vali man shahr nadaram, man bishtar az 3-4 sal nemitunam ye ja zendegi konam, monfajer misham ... bayad beram, zood, tehran roohamo mikoshe! ... yani tehran nist ke roohamo mikoshe, mohiti ke alan toosham mano khafe mikone, yani bishtar moshkelam ba " khoone "ast, bayad beram, tak ... shayad joft! na! hamoun tak!
...
ehtemalan man " ham jens baz-" am! hala badan baghyasho migam behet!
...
in matn ro majboor shodam sansoor konam! are.
...
hey miram zanjan, halam az teh be ham mikhore, mikham beram shomali jaii zendegi konam, halam az teh be ham mikhore, mikham beram ye shahre SABZ ke AB dare o aroome, saket o bigereh o vasii' o latife! halam az teh be ham mikhore ... man belakhare shahramo peyda mikonam ... vali man shahr nadaram, man bishtar az 3-4 sal nemitunam ye ja zendegi konam, monfajer misham ... bayad beram, zood, tehran roohamo mikoshe! ... yani tehran nist ke roohamo mikoshe, mohiti ke alan toosham mano khafe mikone, yani bishtar moshkelam ba " khoone "ast, bayad beram, tak ... shayad joft! na! hamoun tak!
...
ehtemalan man " ham jens baz-" am! hala badan baghyasho migam behet!
...
in matn ro majboor shodam sansoor konam! are.
Sunday, November 23, 2008
dirooz kheily rooze tooppi bood o koli ettefagh oftad vali jalebish ine ke vaghty sobh az khab pashodam hich kodoomesh yadam nabood o kam kam ba koli fekr yadam oumad ke oh oh, dirooz che fazi dadam! jadidan ye modelai shodam ... ye haftast ke ... che midoonam ... kheily nrj daram va hesabi kar mikonam o be ayandam omidavaram o bahosele shodam o fekram mizoon shode o ... che midoonam. ye ghorsai mikhoram ke ghablan doktoram khafam mikard ke bokhoram vali nemikhordam va migoft ke folan chizet kame o inha va age bokhori ell mishi o bell, man jeddi nagereftam va be andazeye kafi mizoon boodam va fekr mikardam ke bebin age bokhoram chi misham, hala ye haftast ke mikhoram, shayad be oun marboot bashe vali baiid midoonam! vali manteghan kheily be ham signal midan! hala mondam daste mood-e jadidam! :P
i'm too gay these days, that's good, was geting bored!
whatever! rock n roll
i'm too gay these days, that's good, was geting bored!
whatever! rock n roll
inja ye hafte dar myoon filter mishe! nemitunam post bezaram!
saram kheily sholoughe, koli kar daram va be soorate bavar nakardani daram hamashoono anjam midam!
... delam shirmoz mikhad alan vali ta 19 uni hastam o khabari az shirmoz nist!
dige ostada sare kelas esmamo nemikhoonan! hame mishnasanam!
whatever! rock n roll
saram kheily sholoughe, koli kar daram va be soorate bavar nakardani daram hamashoono anjam midam!
... delam shirmoz mikhad alan vali ta 19 uni hastam o khabari az shirmoz nist!
dige ostada sare kelas esmamo nemikhoonan! hame mishnasanam!
whatever! rock n roll
Monday, October 27, 2008
ما عمدتا زندگی پراکنده و پریشنده ی خود را در کار ِ صرف ِ سه فعل خواستن ، داشتن و انجام دادن به پایان می رسانیم و همین باعث می شود که در بی قراری ای دائمی گرفتار شویم. در حالی که هیچ یک از این افعال اهمیت اساسی ای ندارند مگر آنکه فعل ِ بنیادی ِ بودن ما از آنها فراتر رود و آنها را در بر بگیرد. این بودن گوهر حیات معنوی است.
با نداشتن چنین معنایی، زندگی عملی ما مانند پالتو پوست زیبایی است که کسی در آن نیست و از داستان پادشاه بی لباس اندرسن درباره ی وضع آدمیان رقت انگیز تر است.
Evelyn Underhill
The Spiritual Life
Friday, October 10, 2008
:))
هارد کامپیوترم سوخت و تمام عکس ها و نوشته ها و اطلاعاتم پریدن، به همین سادگی ... چقدر تکنولوژی بی وفاست
Thursday, October 09, 2008
Monday, October 06, 2008
فریبت می دهد ، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست

دارم به یک ثبات می رسم! احساس آرامش می کنم و خیلی از مسایل تو زندگیم دارن حل می شن ... ذهنم داره وارد مرحله ی بعدی میشه! داره یاد می گیره که چه طوری گره ها رو باز کنه! احساس راحتی می کنم! واسه خودم دارم تئوریسینی می شم! همه چیز برام روشن تره! افکار و اعتقاداتم برام روشن تر شدن ... اعتماد به نفسم بیشتر شده! ترسم کمتر شده! جرات هر ریسکی رو دارم ... بیشتر به خودم اجازه ی خطا می دم! اجازه ی لغزش دارم! آخرین باری که خجالت کشیدم اصلا یادم نمی آد! ... تو اتاقم همونقدر راحتم که تو خیابون ... خیلی راحت تر با دیگران حرف می زنم ... کمتر بهم بر می خوره کارای دیگران ... کلا انتظارم خیلی از دیگران کمتر شده ... زندگی ساده است ... زندگی در بن خیلی ساده است ... مه آلود بودن راهه که باعث میشه فکر کنیم پیچیده است ... من دارم راه درستی رو می رم که اگه همینطوری ادامه بدم انشا الله تا میانسالی به جایی که باید، میرسم ...
Saturday, October 04, 2008
برق چشات برق سه فازه
الان دقیقاً دو سال و 13 روزه که ایرانم، روحیم عوض شده! از اون موقعی که اومدم ایران خیلی عوض شدم! ... از آرزوهای قبلیم هیچ خبری نیست، حتی دیگه به یادشونم نمی افتم ... نمی دونم کجا جاشون گذاشتم ولی کلاً زدم تو یه فاز دیگه ... اینجا آدم می تونه به راحتی بین آدمای دیگه گم بشه! باید خیلی مراقب بود ... خیلی باید مراقب بود که روان آدمی زودتر از تن اش نمیرد!!
امروز سه واحد حذف کردم و از 20 تا اومدم رو 17 تا ... کی حال داره ساعت 15 تا 17 بره سر کلاس آخه
امروز سه واحد حذف کردم و از 20 تا اومدم رو 17 تا ... کی حال داره ساعت 15 تا 17 بره سر کلاس آخه
Monday, September 22, 2008
جنید، سرور طایفة عارفان گفته است: هیچ کس به جادة حقیقت نمیرسد، مگر اینکه هزار صدیق گواهی دهند که او زندیق است، زیرا این مقام به کسی که اهل آن نیست، زیان میرساند، همانگونه که بوی عطر گل سرخ برای جُعَل زیانمند است، زیرا حالتی که عامة مردم برآنند، این مقام را نمیپذیرد و آن مقام نیز این حالت را پذیرا نیست. چون انسانها ایشان، یعنی اهلالله را، در میان همگان ببینند، آنان را نمیشناسند، زیرا در سخنان ایشان، امری آشکار نیست که بدان از عامة مردم متمایز شوند و چون انسانهایی از خواص، مانند فقیهان، متکلمان و حکیمان اسلام، ایشان را ببینند، سخن به تکفیرشان میگویند و چون حکیمانی که به شرایع مقید نیستند - مانند فیلسوفان - ایشان را ببینند، میگویند: این کسان اهل هَوَسند، خزانة خیالشان تباه و عقلهایشان ضعیف شده است. بدین سان، جای شگفتی نیست، اگر بدانیم که از سوی مخالفان ابن عربی، ۱۳۸ فتوا برضد او و از سوی مدافعانش تنها ۳۳ فتوا در دفاع از او داده شده است
Saturday, September 20, 2008
از کتاب مفاخر ایران، فخر رازی
درست مثل کودکی که یک صبح زمستانی به پشت بام آمده باشد تا برف بازی کند و ناگهان ببیند تمام برف ها را شبانه رفته اند؛ درست مثل محکوم دم مرگی که بخواهد برای آخرین بار، برخاستن آفناب را ببیند، اما تا ظهر خواب مانده باشد و شبانه به قتلگاه برده باشندش؛ درست مثل تمام مسافرهای جا مانده، دیر رسیده ام، قرن ها دیر زاده شده ام. هنگامی به دنیا رسیدم که چیزی برای من باقی نمانده بود: فلسفه را فارابی و ابن سینا به پایان برده بودند، اشعری و غزالی همه ی گفتنی ها را گفته بودند، و شافعی و ابو حنیفه حکم همه چیز را صادر کرده بودند و برای من چیزی جز تکرار بی وقفه ی گفتار خویش نگذاشته بودند. من پیر شده ام، از بسیاری از آن ها بیشتر عمر کرده ام و دیر یا زود خواهم مرد، بی آنکه ریگی از نزد خود بر شنزار دانش پیشینیان انداخته باشم. کاش فرنی زودتر به دنیا آمده بودم!
- مجد الدین جیلی(قرن 6)
به قلم جناب آقای آرش ابوترابی
- مجد الدین جیلی(قرن 6)
به قلم جناب آقای آرش ابوترابی
Saturday, September 13, 2008
Wednesday, June 25, 2008
This town is not big enough for both of us!
Subscribe to:
Posts (Atom)